هوش مصنوعی:
شاعر از شخصی که به او اشاره کردهام، انتظار کمک داشته اما آن شخص به وعدههای خود عمل نکرده و او را فراموش کرده است. شاعر امیدوار است که شاید از طریق دیگران (کاروان) کمکی به او برسد و در پایان از شخص مورد نظر درخواست کمک دارد.
رده سنی:
15+
این متن یک شعر کلاسیک فارسی است که درک آن نیاز به آشنایی با مفاهیم انتزاعی مانند انتظار، ناامیدی و امید دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و زبان ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۶۰ - برد نشابوری
بیکی برد اشارت کردم
سوی آنکس که چنونبود راد
دست بربر زد و پذرفت بطبع
آنچنان کز کرمش گشتم شاد
مدتی رفت و نکرد آنچه شنود
که مرا گشته فراموش ازیاد
گفت از معدنش آرند مگر
کاروان آمد و هم نفرستاد
من نیشابوری ازو خواسته ام
مگرم او یمنی خواهد داد
سوی آنکس که چنونبود راد
دست بربر زد و پذرفت بطبع
آنچنان کز کرمش گشتم شاد
مدتی رفت و نکرد آنچه شنود
که مرا گشته فراموش ازیاد
گفت از معدنش آرند مگر
کاروان آمد و هم نفرستاد
من نیشابوری ازو خواسته ام
مگرم او یمنی خواهد داد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹ - تشریف
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱ - جبه و دستار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.