۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰ - برد نشابوری

بیکی برد اشارت کردم
سوی آنکس که چنونبود راد

دست بربر زد و پذرفت بطبع
آنچنان کز کرمش گشتم شاد

مدتی رفت و نکرد آنچه شنود
که مرا گشته فراموش ازیاد

گفت از معدنش آرند مگر
کاروان آمد و هم نفرستاد

من نیشابوری ازو خواسته ام
مگرم او یمنی خواهد داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹ - تشریف
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱ - جبه و دستار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.