هوش مصنوعی:
شاعر از درد هجران و فراق معشوق شکایت میکند و بیان میکند که دیگر طاقت این جدایی را ندارد. او از ناتوانی در کنترل دل سرکش خود مینالد و اظهار میکند که حتی جانش در برابر عشق معشوق ارزشی ندارد. همچنین، از بیتوجهی معشوق به احساساتش گلایه کرده و میگوید که نام معشوق را دیگر بر زبان نمیآورد، چرا که این کار درمانی برای دردش نیست.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک کامل آن ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و فراق نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۹
بیش ازین طاقت هجرانم نیست
برگ این دیده گریانم نیست
دل و جان گر چه عزیزند مرا
نیست در خورد چو جانانم نیست
گفتم از تو سخنی وز من جان
گفت امروز سر آنم نیست
جان زمن بردی و برخواهی گشت
غمم اینست و غم جانم نیست
چند ره توبت کردم که دگر
نبرم نام تو درمانم نیست
دل سرکش که نمیسازد هیچ
آه ازیندل که بفرمانم نیست
برگ این دیده گریانم نیست
دل و جان گر چه عزیزند مرا
نیست در خورد چو جانانم نیست
گفتم از تو سخنی وز من جان
گفت امروز سر آنم نیست
جان زمن بردی و برخواهی گشت
غمم اینست و غم جانم نیست
چند ره توبت کردم که دگر
نبرم نام تو درمانم نیست
دل سرکش که نمیسازد هیچ
آه ازیندل که بفرمانم نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.