۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹

بیش ازین طاقت هجرانم نیست
برگ این دیده گریانم نیست

دل و جان گر چه عزیزند مرا
نیست در خورد چو جانانم نیست

گفتم از تو سخنی وز من جان
گفت امروز سر آنم نیست

جان زمن بردی و برخواهی گشت
غمم اینست و غم جانم نیست

چند ره توبت کردم که دگر
نبرم نام تو درمانم نیست

دل سرکش که نمیسازد هیچ
آه ازیندل که بفرمانم نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.