هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق بیپایان، تقدیر، رنجهای عشق و دوگانگی بین زبان و دل سخن میگوید. شاعر از درد عشق، نالههای بیپایان و تناقض بین گفتار و احساس درونی خود مینالد. همچنین به مفاهیمی مانند قضا و قدر، فریبندگی معشوق و دشمنیهای پنهان اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم فلسفی مانند قضا و قدر ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۸
وصل تو چو عمر جاودانه است
خوی تو چو گردش زمانه است
در راه قضا رخ تو دامست
در دام قدر لب تو دانه است
در هر نفسم هزار آهست
در هر سخن تو صد بهانه است
دل میکند این من از که نالم
کم دشمن از اندرون خانه است
از بهر دلست این همه غم
دل خود ز میانه بر کرانه است
گفتی بزبان که من ترایم
وز دل بزبان بسی میانه است
من جان نبرم ز دست عشقت
اینست سخن دگر فسانه است
خوی تو چو گردش زمانه است
در راه قضا رخ تو دامست
در دام قدر لب تو دانه است
در هر نفسم هزار آهست
در هر سخن تو صد بهانه است
دل میکند این من از که نالم
کم دشمن از اندرون خانه است
از بهر دلست این همه غم
دل خود ز میانه بر کرانه است
گفتی بزبان که من ترایم
وز دل بزبان بسی میانه است
من جان نبرم ز دست عشقت
اینست سخن دگر فسانه است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.