۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰

دل درد تو در میان جان بستست
جان در طلب تو بر میان بستست

عشق تو ز دست در دلم آتش
زان چشم من آب در جهان بستست

صد چشمه خون گشاده ام بر رخ
بر من در وصل همچنان بستست

تا دست قمر بگرد گلزارت
از مشگ کمر بر ارغوان بستست

دست فلک از کلف نقاب شرم
بر چهره ماه آسمان بستست

ایدوست بترس ازین دم سردم
کاین دولت حسن تو دران بستست

سرسبزی شاخ و سرخی رویش
دریک دم سرد مهرگان بستست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.