۱۳۱ بار خوانده شده
چه عجب گر دلت زمن بگرفت
که مرا دل زخویشتن بگرفت
شدم از ضعف آنچنان که مرا
باد بربود و پیرهن بگرفت
سخنی با تو خواستم گفتن
گریه خود راه بر سخن بگرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که مرا دل زخویشتن بگرفت
شدم از ضعف آنچنان که مرا
باد بربود و پیرهن بگرفت
سخنی با تو خواستم گفتن
گریه خود راه بر سخن بگرفت
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.