۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸

عشقت ایدوست مرا همنفسست
بی تو بر من همه عالم قفسست

حلقه زلف تو دل می گیرد
در شب زلف تو حلقه عسست

من ز عشق تو کجا بگریزم
کاشگم از پیش و غم تو زپسست

غم تو میخورم و میگریم
چون باشگی و غمی دسترسست

مرگ نزدیک بمن چونان شد
که میان من و او یک نفسست

هر که گوید که فلان را بنواز
گوئی از خشم فلان خود چه کسست

خشم و دشنام تو در می باید
طعنه دشمنم آخر نه بسست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.