۱۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱

آه که امید من بیار نه این بود
لایق آن روی چون نگار نه این بود

هجر نمودست و بارهی نه چنین گفت
جور فزودست و در شمار نه این بود

رفته بر دشمنم قرار گرفتست
با من دل سوخته قرار نه این بود

نوبت آن روزگار رفت که مارا
عشق نه زین دست بود و یار نه این بود

عشق چنین بود و کیسه مان نه چنین بود
یارنه این بود و روزگار نه این بود

از تو خجل مانده ام که بیرخ خوبت
زنده بماندیم و اختیار نه این بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.