هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌باختگی خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دلش را کسی ربوده و بدون یاری معشوق، جان و آرامش ندارد. او زیبایی معشوق را بی‌نظیر توصیف کرده و از غم و اشک‌های خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیازمند سطحی از بلوغ فکری است.

شمارهٔ ۱۰۸

مرا دلیست نه در خوردِ من، که بستاند؟
مرا ز دست دل خویشتن که بستاند

اگر رخت نبود، دل ز بر، که برباید
وگر لبت نبود، جان ز تن، که بستاند

وگر نه حسن تو بر ماه خط نویسد پس
خراج تو ز گل و یاسمن که بستاند

وگر مرا لب لعل تو یاریی ندهد
ز زلف کافر تو داد من که بستاند

در اشک غرقم و گویم که نیستم عاشق
ز من ندانم تا این سخن که بستاند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.