۱۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۳

وصل تو نمی یابم چندانکه همیجویم
خود می نرسم در تو چندانکه همیپویم

با روی تو و خویت روز و شبم اینکارست
دل در تو همی بندم دست از تو نمیشویم

گفتی تو که باری می بین که چه میگوئی
چونین بنماندهم میدان که چه میگویم

خود ننگرد اندرمن زو بوسه طمع دارم
چه ساده دلم الحق تا از که چه میجویم

گرعشق وی آتش شد چونش بدهم برباد
ور چند ببرد آبم خاک قدم اویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.