۱۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۵

زهی بیوفا خود نگوئی کجائی
اگر هرگزم خود نبینی نیائی

ندانستم از تو من این زود سیری
نبردم گمان بر تو این بیوفائی

اگر چند ترکان همه تنگ چشمند
نگوئی بدین تنگ چشمی چرائی

چه شیرین غلامی چه شایسته ترکی
چه زیبا نگاری چه خوش دلربائی

بشیرین لبت تازد ار آن سیه زلف
چه ترکی که با هندوئی بر نیائی

دل و جان بیک بوسه از من خریدست
تو بازار دیدی بدین ناروائی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.