هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به عشق الهی و ارتباط عمیق عاشق و معشوق می‌پردازد. شاعر از درد عشق، فراق، وصف جمال یار، و رسیدن به وصال سخن می‌گوید. همچنین، مفاهیمی مانند فنا در ذات الهی، وحدت وجود، و زیبایی‌های معنوی در این شعر به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک صحیح این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کهن فارسی و اصطلاحات عرفانی دارد.

شمارهٔ ۲۵

رسید دست من از عشق دل بدولت دوست
که این خرابه بی حد و وصف خانه اوست

بران بدم که نگنجم بپوست در غم مغز
غم تو آمد و ما را نه مغز ماند و نه پوست

بباغ دل بهوای طلوع طلعت یار
مکار تخم ارادت که این گل خود روست

بساحلی تو چه دانی غم مرا که ز درد
کنار حسرت دریا و چشم غیرت جوست

شکوه میکده عشق بین که مست خدای
نظاره سر جمشید میکند که سبوست

نضارت گل میخانه و مل مینا
نظیر آب حیاتست و روضه مینوست

خبر ز حال دل ای بی خبر ز حال مگیر
که پای بند سر آن دو زلف غالیه بوست

ز من مپرس بدان تاب زلف بین که از آن
پدید حال دل دردمند موی بموست

گسسته رشته پیمان و سوزن مژه اش
هزار چاک بدل می زند چه جای رفوست

حکایت من و او در فضای قدس فنا
همان مقدمه شاهباز با تیهوست

شهود و غیب و قوی و نزار و پست و بلند
چو غیر جلوه او نیست هر چه هست نکوست

بلند و پست تمام وجود پای زدم
نشان پای بتم لا اله الا هوست

ببین بفر صفا کش فضای کون و مکان
تمام زیر پر مرغ نطق نادره گوست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.