هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد عشق، رنج دلبستگی و تأثیر عمیق معشوق بر شاعر است. شاعر از عشق، فراق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید و از تقدیر و سرنوشت شکایت دارد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند اکسیر، زهد و خرابات دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۵۳
دل کس خسته آن زلف گرهگیر مباد
هیچ دیوانه چو من در خور زنجیر مباد
دل من طالب اکسیر شد و سوخت ز درد
سوختم دل شده ئی طالب اکسیر مباد
عاشقی دوش حدیث سر آن زلف بتاب
کرد تقریر و دلم برد که تقریر مباد
طالب شیفته ئی آیتی از آن خط سبز
کرد تفسیر و مرا کشت که تفسیر مباد
نفس من ز تف ناله شبگیر بسوخت
کس چو من سوخته ناله شبگیر مباد
دیدم آن صورت و دل رفت بدانگونه ز دست
که بحیرانی من صورت تصویر مباد
کرد در روز جوانی ز غم عشقم پیر
نوجوانی که ورا بخت جوان پیر مباد
زاهد شهر بدم پیر خرابات شدم
کس چو من دستخوش پنجه تقدیر مباد
عشق تسخیر دلم کرد و شدم شهره شهر
ملکتی چون دل من سخره تسخیر مباد
تیر مژگان تو کافر بچه از دل بگذشت
سینه هیچ مسلمان هدف تیر مباد
کرد تاثیر چنان در دل زارم که مپرس
هیچ پیکان بچنان قوت تاثیر مباد
برد پیمان تو و عشق من از عقل ثبات
که بعشق من و پیمان تو تفسیر مباد
بستی و خستی و آتش زدی ای عشق بدل
آهوی دشت بمیدان تو نخجیر مباد
عقده عشق نشد باز بتدبیر صفا
عقده ئی در گره ناخن تدبیر مباد
هیچ دیوانه چو من در خور زنجیر مباد
دل من طالب اکسیر شد و سوخت ز درد
سوختم دل شده ئی طالب اکسیر مباد
عاشقی دوش حدیث سر آن زلف بتاب
کرد تقریر و دلم برد که تقریر مباد
طالب شیفته ئی آیتی از آن خط سبز
کرد تفسیر و مرا کشت که تفسیر مباد
نفس من ز تف ناله شبگیر بسوخت
کس چو من سوخته ناله شبگیر مباد
دیدم آن صورت و دل رفت بدانگونه ز دست
که بحیرانی من صورت تصویر مباد
کرد در روز جوانی ز غم عشقم پیر
نوجوانی که ورا بخت جوان پیر مباد
زاهد شهر بدم پیر خرابات شدم
کس چو من دستخوش پنجه تقدیر مباد
عشق تسخیر دلم کرد و شدم شهره شهر
ملکتی چون دل من سخره تسخیر مباد
تیر مژگان تو کافر بچه از دل بگذشت
سینه هیچ مسلمان هدف تیر مباد
کرد تاثیر چنان در دل زارم که مپرس
هیچ پیکان بچنان قوت تاثیر مباد
برد پیمان تو و عشق من از عقل ثبات
که بعشق من و پیمان تو تفسیر مباد
بستی و خستی و آتش زدی ای عشق بدل
آهوی دشت بمیدان تو نخجیر مباد
عقده عشق نشد باز بتدبیر صفا
عقده ئی در گره ناخن تدبیر مباد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.