هوش مصنوعی:
این شعر از دیوانهشدن عاشق در اثر عشق و افیون عشق سخن میگوید. شاعر از بیثباتی و بیصبری خود مینالد و از تأثیر عشق بر جان و دلش میسراید. او از تبدیل شدن عشقش به افسانه و داستان میگوید و از نقش عشق در رشد و بالندگی انسان سخن میراند. همچنین، شاعر به مبارزه با نفس و عقل اشاره میکند و خود را اسیر عشق میداند. در نهایت، شعر با اشاره به پرواز روح و تأثیر عشق بر جان پایان مییابد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دیوانگی ناشی از عشق و افیون عشق ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا گمراهکننده باشد.
شمارهٔ ۶۰
بیک پیمانه ام دیوانه کردند
ازین افیون که در پیمانه کردند
ثبات و صبر گنج بی زوالند
که منزل در دل ویرانه کردند
گشود این در چو از زندان تائید
کلید عشق را دندانه کردند
مرا آموختند این آشنایان
غمی کز خویشتن بیگانه کردند
چه شمع افروختند این خوبرویان
که دل را همپر پروانه کردند
چو حسن او بعالم داستان شد
حدیث عشق ما افسانه کردند
جماد و جانور در کشت انسان
هیولی و صور را دانه کردند
برست این دانه و بالید و بر داد
درودند و دل فرزانه کردند
جنود عقل را نازم که در راه
جهاد نفس را مردانه کردند
اسیر سر سربازان عشقم
که جان را همسر جانانه کردند
نبود این نه خم مینا که مستان
مرا دردیکش میخانه کردند
من آن بازم که پر دادند و پرواز
بسمت شه چو دور از لانه کردند
ز بام عرش دل کروبیان دوش
سر ما را کبوتر خانه کردند
پریرویان میان مجلس جمع
سر زلف بت من شانه کردند
صفا را نطق جان دادند آنان
که چوب خشک را حنانه کردند
بیک پیمانه ام بردند از دست
نمیدانم چه در پیمانه کردند
ازین افیون که در پیمانه کردند
ثبات و صبر گنج بی زوالند
که منزل در دل ویرانه کردند
گشود این در چو از زندان تائید
کلید عشق را دندانه کردند
مرا آموختند این آشنایان
غمی کز خویشتن بیگانه کردند
چه شمع افروختند این خوبرویان
که دل را همپر پروانه کردند
چو حسن او بعالم داستان شد
حدیث عشق ما افسانه کردند
جماد و جانور در کشت انسان
هیولی و صور را دانه کردند
برست این دانه و بالید و بر داد
درودند و دل فرزانه کردند
جنود عقل را نازم که در راه
جهاد نفس را مردانه کردند
اسیر سر سربازان عشقم
که جان را همسر جانانه کردند
نبود این نه خم مینا که مستان
مرا دردیکش میخانه کردند
من آن بازم که پر دادند و پرواز
بسمت شه چو دور از لانه کردند
ز بام عرش دل کروبیان دوش
سر ما را کبوتر خانه کردند
پریرویان میان مجلس جمع
سر زلف بت من شانه کردند
صفا را نطق جان دادند آنان
که چوب خشک را حنانه کردند
بیک پیمانه ام بردند از دست
نمیدانم چه در پیمانه کردند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.