هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق، جدایی، گذر زمان، و پایداری در برابر سختی‌ها می‌پردازد. شاعر از فراق یار و زخم‌های عشق می‌گوید، اما همچنین بر ماندگاری عشق و یادگارهای آن تأکید دارد. عناصری مانند طبیعت (کوه، سیل، باغ) و نمادهای عرفانی (منصور، دار) نیز در شعر حضور دارند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات تاریخی (مانند منصور حلاج) نیاز به پیش‌زمینه فرهنگی دارد.

شمارهٔ ۶۳

برفت هر که در اینخانه بود و یار بماند
هزار نقش زدودیم تا نگار بماند

دل مرا بکنار اختیار کرد و بچرخ
نماند و آرزوی چرخ در کنار بماند

گذشت هر چه ز هر خار زخم دید گلم
گلی بود که منزه ز زخم خار بماند

بسیر باغ وجود آمد آن بهار و گذشت
چه نقشها که درین باغ از آن بهار بماند

طربسرای مرا بود سروی از قد یار
بلند و دلکش و سرسبز و پایدار بماند

بدار عشق چه منصورهاست بر سر دار
گمان مبر تو که منصور رفت و دار بماند

هزار پرده بهر راز داشتم من و عشق
درید و راز درون من آشکار بماند

ببرد سیل سرشکم هزار کوه ز جای
غم تو بود که چون کوه استوار بماند

ثبات کوه و قرار زمین و دور سپهر
نماند و میکده عشق بر قرار بماند

نماند شعری و چندین هزار شعر بلند
ز عشق روی تو از من بیادگار بماند

ز عقل پیر ضیا و ز نفس نور بدهر؟
ز طبع من سخن نغز آبدار بماند

بکوی یار پریشان بسی رسید و گذشت
بجز حکایت من کاندرین دیار بماند

چه غم که دولت دنیی نماند بهر صفا
خزائن گهر پاک شاهوار بماند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.