هوش مصنوعی: این متن عرفانی از زبان شاعر بیانگر تحول درونی و معنوی است. شاعر از فقر و نیاز خود می‌گوید و چگونه عشق و معرفت، او را به ملکوت و سلطنت معنوی رسانده است. او از زدوده شدن زنگارهای دل و دریافت نور الهی سخن می‌گوید و این که چگونه فقر ظاهری، باعث غنای باطنی شده است.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۶۷

دوش در فقر ما چتر و لوا بخشیدند
افسر سلطنت ملک بقا بخشیدند

مالک ملک بقا گشتم و سلطان غنا
این تسلط بمن از فقر و فنا بخشیدند

بنده پیر مغانم که گدایان درش
سلطنت را بمن بی سر و پا بخشیدند

درد بود این دل دیوانه سودا زده را
آشنایان ره عشق دوا بخشیدند

بودم آواره گم کرده ره سوخته ئی
همت و پای و ره و راهنما بخشیدند

ملک کونین گرفتند و فقیرم کردند
علم الله که در فقر غنا بخشیدند

جان جسمانی بیدانش و بی دید مرا
زنده کردند و بتن روح لقا بخشیدند

از خود و دیده و دل پاک ربودند و سپس
بر دل و دیده من نور خدا بخشیدند

شمس ذات و قمر و انجم اسما و صفات
تو چه دانی که باین ذره چها بخشیدند

فقر کامل شد و سلطان غنا کرد ظهور
خود کلید در این گنج بما بخشیدند

بگرفتند سر و سینه پر باد و هوا
دل بی کینه بی کبر و ریا بخشیدند

بود من بود خطائی که ز حد بود برون
شاه بودند و بمن بنده خطا بخشیدند

من صفا بودم و آئینه ام آلوده زنگ
زنگ زائینه زدودند و صفا بخشیدند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.