هوش مصنوعی: این متن عرفانی و شاعرانه به موضوعاتی مانند عشق الهی، فقر و فنای نفس، و جایگاه دل در سلوک عرفانی می‌پردازد. شاعر از زبان دل سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند بقای دل در مقابل فنا، سلطنت دل در عرصه عرفان، و ارتباط عمیق میان سالک و معشوق الهی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، استفاده از اصطلاحات تخصصی عرفانی و سبک ادبی پیچیده، فهم آن را برای گروه‌های سنی پایین‌تر چالش‌برانگیز می‌کند.

شمارهٔ ۸۴

دوشم سروش زد در دولتسرای دل
گفتند کیست گفت سروشم گدای دل

آمدنداکه گاه تمنای غیر نیست
بیگاه در مزن که نئی آشنای دل

تا سد ره منتهای مقام تو است و بس
ای بی خبر ز عالم بی منتهای دل

در جایگاه دوست نگنجد بغیر دوست
گر غیر اوست دل نبود نیز جای دل

از آب و از هوای دیار مکدری
رست آنکه دید صفوت آب و هوای دل

مجموع کائنات نشیمنگه فناست
موجود باقی است وجود و بقای دل

قومی بانتظار که خورشید سر زند
از غرب و او دمید ز شرق سمای دل

او در سرست و من ز سما میکنم طلب
من در برون و اوست درون سرای دل

عمریست میدویم چو دیوانه کوبکو
دل در قفای دلبر و من در قفای دل

امروز شد پدید که از پای تا بسر
بگرفته است یار ز سر تابپای دل

از ملک تا ملک همه محکوم حکم ماست
ما در تحکم قدریم و قضای دل

سلطان دولت احد جمع بی زوال
زد دستگاه سلطنت اندر فضای دل

دل نیست این بسینه سویدای دولتست
جانانه است باد سر جان فدای دل

سیناست سینه و دل کامل درخت طور
نبود سری که نیست در آن سر صدای دل

اوصاف کبریا و ولای ولایتش
بر دوش دل رداست زهی کبریای دل

هر سالکی بمسلک سلطان دولتیست
مائیم در طریقت فقر و فنای دل

فقر آیت صفاست که در مدرس الست
ما کسب کرده ایم ز سر صفای دل
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.