هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از مولانا بیانگر جدایی از دنیای مادی و پیوستن به عشق الهی است. شاعر خود را از تعلقات دنیوی رها کرده و به عشق حقیقی پیوسته است. او از وحدت وجود سخن میگوید و خود را فانی در ذات الهی میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.
شمارهٔ ۹۱
ما جهانجوی و جهانبان دلیم
رسته از مملکت آب و گلیم
هستی خویش بغم داده و باز
از عنایات غم دل خجلیم
از ازل آمده و دهر مدار
تا ابد دمبدم و متصلیم
چه گلست اینکه ازو طینت ماست
ما به از لعبت چین و چگلیم
رسته از هستی و پیوند هوا
بسته با آن بت پیمان گسلیم
هدیه ئی نیست که مقبول شود
جان، ز جانانه خود منفعلیم
من بدل دارم و پروانه بپر
هر دو از آتش او مشتعلیم
آن سفر کرده که دل همره اوست
غیر ما نیست که دنبال دلیم
بنده مالک و مسجود ملک
آدم منتظم معتدلیم
همره ماست دو صد قافله دل
همگی بر همگی مشتملیم
همه مستغرق توحید صفا
فانی و باقی لاینفصلیم
رسته از مملکت آب و گلیم
هستی خویش بغم داده و باز
از عنایات غم دل خجلیم
از ازل آمده و دهر مدار
تا ابد دمبدم و متصلیم
چه گلست اینکه ازو طینت ماست
ما به از لعبت چین و چگلیم
رسته از هستی و پیوند هوا
بسته با آن بت پیمان گسلیم
هدیه ئی نیست که مقبول شود
جان، ز جانانه خود منفعلیم
من بدل دارم و پروانه بپر
هر دو از آتش او مشتعلیم
آن سفر کرده که دل همره اوست
غیر ما نیست که دنبال دلیم
بنده مالک و مسجود ملک
آدم منتظم معتدلیم
همره ماست دو صد قافله دل
همگی بر همگی مشتملیم
همه مستغرق توحید صفا
فانی و باقی لاینفصلیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.