۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۳

با دو صد ناز ز من دوش براه عجبی
برده ماه عجبی دل بنگاه عجبی

طالب زلف تو دل بود شد ایدر ز نخست
بگناه عجبی رفت بچاه عجبی

من و چشم سیهش روز جهان کرد خراب
من ز آه عجبی او ز نگاه عجبی

تا شدم خاک نشین در میخانه عشق
دستگاه عجبی دارم و جاه عجبی

سر برآورد ز خم ساغر می این عجبست
که ز چاه عجبی سر زده ماه عجبی

تکیه زد پادشه حسن تو بر بالش ناز
تکیه گاه عجبی بین تو ز شاه عجبی

خال هندوی بتی زد ره ایمان صفا
دزد راه عجبی گشت بچاه عجبی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.