هوش مصنوعی:
پس از رفتن رستم از دربار شاه، ایران دچار آشفتگی میشود. خبر کشته شدن جهن به دست ارجاسپ به لهراسپ شاه میرسد. لهراسپ از هویت ارجاسپ میپرسد و درمییابد که او پسر ارجاسپ شاه است که به دنبال انتقام است. در نبردهای بعدی، جهن کشته میشود و ارجاسپ قلعهای در توران میسازد تا برای حمله به ایران آماده شود. لهراسپ از این خبر میترسد و برای مقابله با تهدید ارجاسپ آماده میشود.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین حماسی و تاریخی است و ممکن است برای کودکان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، صحنههای جنگ و انتقام ممکن است برای گروههای سنی پایین نامناسب باشد.
بخش ۵۹ - خبردار شدن لهراسپ از کشتن جهن گوید
چو رستم برفت از در شاه نو
بشد باغ ایران پر از خارخو
پس آگاهی آمد به لهراسپ شاه
که شد کشته جهن سرافرازگاه
بدست ستمکاره ارجاسپ شاه
برفتست زین روی لهراسپ شاه
چنان جهن را کشت از کار چیست
بپرسید لهراسپ ارجاسپ کیست
بگفتا که ای شهریار جهان
که شد آشکارا چنین از نهان
مگر شیده را بود در روزگار
یکی پور ارجاسپ شاهوار
میان ددی جهن یل کینه خواست
جهان را شد از کینه از حب راست
سه جنگ گران شد میان شان بدشت
دو بهر سپه سوی ارجاسپ گشت
به جنگ سوم در سر آفتاب
سر بخت جهن اندر آمد بخواب
بریدند ترکان چینی سرش
فکندند بر خاک و خون پیکرش
شد آن یادگار یل افراسیاب
کنون چون که بیدار گشته ز خواب
یکی قلعه از روی افکنده پی
ابا نامداران فرخنده پی
به توران در آن روی آهن نماند
کزین باره بر باره کین نراند
پی باره از روی و آهن کنند
که در قلعه روی مسکن کنند
بدانگه که آن قلعه بنیاد کرد
چو روبان درش نام آباد کرد
چو پردازد ازباره آهنین
نهند از برباره بادزین
پی کین توران به ایران کشد
سپه سوی شاه دلیران کشد
چو بشنید لهراسپ ترسید سخت
بلرزید بر خود چه شاخ درخت
طلایه فرستاد بر سوی راه
که گر آید از راه توران سپاه
از آن آگهی پیش شاه آورند
مبادا که ترکان سپاه آورند
پس آگاهی آمد به ارجاسپ شاه
که بنشست در بلخ لهراسپ شاه
تهمتن بشد سوی خاور زمین
تهی ماند ایران ز گرد گزین
سپاهی ز ترکان فراهم کشید
کاز گردشان شد جهان ناپدید
زچین و ز خلخ طلب کرد مرد
بایران زکین رای آهنگ کرد
یکی دیو بد پور فولادوند
دلیر و سرافراز و بالا بلند
بشد باغ ایران پر از خارخو
پس آگاهی آمد به لهراسپ شاه
که شد کشته جهن سرافرازگاه
بدست ستمکاره ارجاسپ شاه
برفتست زین روی لهراسپ شاه
چنان جهن را کشت از کار چیست
بپرسید لهراسپ ارجاسپ کیست
بگفتا که ای شهریار جهان
که شد آشکارا چنین از نهان
مگر شیده را بود در روزگار
یکی پور ارجاسپ شاهوار
میان ددی جهن یل کینه خواست
جهان را شد از کینه از حب راست
سه جنگ گران شد میان شان بدشت
دو بهر سپه سوی ارجاسپ گشت
به جنگ سوم در سر آفتاب
سر بخت جهن اندر آمد بخواب
بریدند ترکان چینی سرش
فکندند بر خاک و خون پیکرش
شد آن یادگار یل افراسیاب
کنون چون که بیدار گشته ز خواب
یکی قلعه از روی افکنده پی
ابا نامداران فرخنده پی
به توران در آن روی آهن نماند
کزین باره بر باره کین نراند
پی باره از روی و آهن کنند
که در قلعه روی مسکن کنند
بدانگه که آن قلعه بنیاد کرد
چو روبان درش نام آباد کرد
چو پردازد ازباره آهنین
نهند از برباره بادزین
پی کین توران به ایران کشد
سپه سوی شاه دلیران کشد
چو بشنید لهراسپ ترسید سخت
بلرزید بر خود چه شاخ درخت
طلایه فرستاد بر سوی راه
که گر آید از راه توران سپاه
از آن آگهی پیش شاه آورند
مبادا که ترکان سپاه آورند
پس آگاهی آمد به ارجاسپ شاه
که بنشست در بلخ لهراسپ شاه
تهمتن بشد سوی خاور زمین
تهی ماند ایران ز گرد گزین
سپاهی ز ترکان فراهم کشید
کاز گردشان شد جهان ناپدید
زچین و ز خلخ طلب کرد مرد
بایران زکین رای آهنگ کرد
یکی دیو بد پور فولادوند
دلیر و سرافراز و بالا بلند
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۵۸ - آمدن رستم به خدمت لهراسپ شاه گوید
گوهر بعدی:بخش ۶۰ - آمدن ارجاسپ شاه با پسر پولادوند بر سر ایران گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.