۲۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

شب سیاه بدان زلفکان تو ماند
سپید روز بپاکی رخان تو ماند

عقیق را چو بسایند نیک سوده گران
که آبدار بود، با لبان تو ماند

ببوستان ملوکان هزار گشتم بیش
گل شکفته برخسارگان تو ماند

دوچشم آهو و دو نرگس شکفته ببار
درست و راست بدان چشمکان تو ماند

کمان با بلیان دیدم و طرازی تیر
که بر کشیده شود، بابروان تو ماند

ترا بسروین بالاقیاس نتوان کرد
که سرورا قد و بالا بدان تو ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.