۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰

مطلب هرکس که بینی مالی و جاهی بود
ترک مال و مطلب دنیا مرا شاهی بود

بخت معذور است گر از حال ما آگاه نیست
خفته را از حال بیداران چه آگاهی بود

می کشد یارم بجرم آن که می خواهی مرا
چون زیم جایی که تقصیرم نکوخواهی بود

شاهد بالا بلندم چون خرامد سوی باغ
سرو اگر پیشش نیارد سجده کوتاهی بود

آب چشمم تا به ماهی رفت و آهم تا به ماه
شاهد سوز درونم ماه تا ماهی بود

گفت در عشقم نه ی یک رنگ پرسیدم چرا
گفت شاهد اشک آل و چهره ی گاهی بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.