۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶

خداوند آگهی کایم به خدمت
از آن آیم که آن دیدار بینم

نه زان آیم که هم چون حلقه ی در
نشینم بر در و دیوار بینم

درین مجلس که صاحب مجلش را
ز نخل عمر برخوردار بینم

اگرچه کمتر از من کم توان یافت
کم از خود بینم و بسیار بینم

مرا بر دل همین یارست ورنه
نیایم بیش چون کم بار بینم

بدا داری که در جنب عزیزیش
عزیزان جهان را خوار بینم

که گر آسان نیایم باز پیشت
ازین پس زندگی دشوار بینم

تو خورشیدی ولی مه نیستم من
چرا در هرمهت، یکبار بینم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.