هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه فراوان خود سخن می‌گوید و احساس می‌کند که تمامی غم‌های جهان به او رسیده است. او از دوری از کوی خود رنج می‌برد و احساس می‌کند که حتی اگر بگوید کسی او را به یاد ندارد، کفران نعمت است. شاعر خود را در دام گرفتار می‌بیند و با وجود فریادهایش، کسی او را درک نمی‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، بیان غم و تنهایی نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۳

غصه ی عالم نصیب جان ناشاد من است
محنت روی زمین در محنت آباد من است

دایم اندیشد که چون از کوی خود دورم کند
کفر نعمت باشد ار گویم که بی یاد من است

آن چنانم بست کو خود به تیر نتواند گشود
ماندنم در دام کی از زخم صیاد من است

تیره روزم گرچه دارد گوش بر فریاد من
زآنکه میدانم نمیداند که فریاد من است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.