هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد دوری و عشق نافرجام می‌نالد. او توصیف می‌کند که چگونه عشق و فراق، وجودش را سوزانده و ضعیف کرده است. اشک‌هایش به آسمان می‌رسد و امیدوار است که این اشک‌ها تیرگی را از ستاره بختش بزداید. ضعف ناشی از غم عشق به حدی است که حتی اگر قلبش بتپد، دیگران او را مرده می‌پندارند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق نافرجام، اندوه و فراق ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی کلاسیک، درک متن را برای نوجوانان بالای 16 سال مناسب‌تر می‌کند.

شمارهٔ ۳۴

سوخت محرومی دیدار چنان پیکر من
که زهم ریزد اگر دل طپد اندر بر من

تو مرا سوزی و من سوزم از من غم که مباد
باد بیرون برد از کوی تو خاکستر من

آن قدر گریه کنم کاب به افلاک رسد
بو که آن آب برد تیرگی از اختر من

در غمش ضعف رسید است به جایی که مرا
مرده دانند اگر دل بطپد در بر من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.