۱۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱

نموده صبح صادق جامه پاره
فتاده لرزه بر جان ستاره

در آن مجلس که خلد جاودان بود
ز آثار جمالش هم چنان بود

که گر از چشم پابیرون نهادی
نگه چون مست از پا اوفتادی

چو عکس آن رخ چون سیم ساده
فتاده دیدم اندر جام باده

گمان بردم که خورشید جهانتاب
زشرمش سر فرو بُردَست در آب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.