۱۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۱

زهی شمع فلک در خرگه از تو
همه جادو زبانان در چه از تو

اگر اینست لب ای چشمه ی نوش
شود خضر و مسیحا گمره از تو

گدایان را ز خوان نعمت خویش
تو روزی می دهی شیی الله از تو

چه بازیها که کردی با حریفان
تو از من غافل و من آگه از تو

فروزان مهر رخسار تو از من
رخ اقبال من همچون مه از تو

سخن دانسته می گویی فغانی
زبان نکته گیران کوته از تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.