۱۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۳

نخل قدت که از چمن جان برآمده
شاخ گلی بصورت انسان برآمده

از پای تا به سر همه جانست آن نهال
گویا ز آب چشمه ی حیوان برآمده

اکنون تویی جمیل جهان گرچه پیش ازین
آوازه ی جمال ز کنعان برآمده

در هر زمین که جلوه کنان رفته یی بناز
آه از نهاد کبک خرامان برآمده

دزدیده چون بشمع رخت کرده ام نظر
از دل هزار شعله ی پنهان برآمده

مست از می شبانه مه من ز خواب ناز
با آفتاب دست و گریبان برآمده

خون خورده ام که گشته میسر وصال دوست
بی درد را خیال که آسان برآمده

در هر چمن که خوانده فغانی سرود عشق
افغان ز بلبلان خوش الحان برآمده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.