هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد عشق، رنج‌های عاشق و بی‌عدالتی‌های جهان سخن می‌گوید. شاعر از مرگ عاشقانه، رنج‌های دوستان و دشمنان، و بی‌خبری مردم از درد دیگران می‌نالد. تصاویری مانند پروانه و آتش، شاخ گل و خار، و خونابه و گلزار برای بیان احساسات استفاده شده‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و پرداختن به موضوعاتی مانند مرگ و رنج، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌کند. مناسب برای نوجوانان بالغ و بزرگسالان است.

شمارهٔ ۵۴۹

از او قاصد بخشم آمد به من یارست پنداری
ز مرگم می دهد پیغام غمخوارست پنداری

نگاهی می کنم از دور و خرسندم بجان دادن
مراد از عاشقی این مردن زارست پنداری

کشم از دوستان جوری که داغ دشمنم سهلست
بلای من همین بیداد اغیارست پنداری

چه باک از سوختن آنجا که باشد آتشین رویی
هلاک خویش بر پروانه دشوارست پنداری

چنان از جلوه ی شاخ گلی افتاده در خونم
که در پایم هزاران نشتر خارست پنداری

شود خون هزاران آب تا برگ گلی روید
چه دل بندم باین خونابه گلزارست پنداری

رود در عاشقی هر دم سر آشفته یی دیگر
شود بسیار از اینها فتنه بیدارست پنداری

چه درد از آه مظلومان فغانی مست غفلت را
خبر از خود ندارد خواجه هشیارست پنداری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.