۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶

از بلای عشق تو تنها دل ما ریش نیست
کیست در عهد تو کاو را این بلا در پیش نیست

بیش از این ای گل در آزار دل بلبل مکوش
چون بقای حسن رویت چند روزی بیش نیست

از لبت بی سهمِ تیرِ غمزه ات بوسی هوس
هست، امّا هیچ نوشی بی جفای نیش نیست

با وجود افسر فقر و محبّت هرکه او
سر فرود آرد به تاج سلطنت درویش نیست

گر مقام قرب می خواهی منال از عقل و هوش
قطع این بیدا چو کارِ عقل دوراندیش نیست

چون خیالی عاقبت بیگانه خواهد شد ز خویش
هرکه را در عشقبازی فکر کار خویش نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.