۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹

شمع رویت را چراغ آسمان پروانه یی ست
قصّه یوسف به عهد حسن تو افسانه یی ست

یادِ لیلی گر کند مجنون به دور عارضت
دار معذورش بدین معنی که او دیوانه یی ست

خانهٔ چشم مرا ز آن گریه آبی می زند
کز زوایای خیالات تو مهمانخانه یی ست

عشق می داند طریق آشنایی را که چیست
ورنه در راه هوای تو خرد بیگانه یی ست

لایق تو گرچه نبوَد کُنج تاریک دلم
باری این گنج لطافت گوشهٔ ویرانه یی ست

یاد کرد از تو خیالی گر نیازی آورد
پادشاها رد مکن ز آن رو که درویشانه یی ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.