۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۶

گرچه شمار عاشق زنّار زلف یار است
در کوی عشقبازان رسوا شدن چه کار است

گفتند بت پرستی ست در اختیار طاعت
خود می کند وگرنه ما را چه اختیار است

برپایِ دارِ شوقت سر می نِهم چو منصور
کآخر همین سعادت در عشق پایدار است

در حلقه های زلفت بینی دل شکسته
نیکو نگاهدارش از ما به یادگار است

غم نیست گر خیالی از گفتگو بماند
در گلشن زمانه بلبل چو من هزار است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.