هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عشق و ارادت خود را به معشوق یا شخصی والامقام بیان می‌کند. او خدمت به معشوق را افتخار خود می‌داند و عشق به او را سرنوشت ازلی خود می‌خواند. شاعر همچنین به قدرت و سلطنت اشاره می‌کند و بیان می‌کند که وجود معشوق برایش از هر دو جهان ارزشمندتر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و پیچیده‌ای است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین برخی از اشارات مانند باده و سلطنت نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۲۱

من که باشم که بود لایق تو خدمت من
تو اگر بنده نوازی بکنی دولت من

به همین مژده ز خوان کرمت خوشنودم
که غم عشق تو شد روز ازل قسمت من

به هوای خط تو مشگ فشان خواهد شد
هرگیاهی که بروید ز گِل تربت من

پاسبانیّ درت چون سبب سلطنت است
کوس شاهی زنم آن دم که رسد نوبت من

با وجود قدح بادهٔ صافی باد است
حاصل هر دو جهان در نظر همّت من

تو اگر پرسش احوال خیالی نکنی
باد باقی به جهان عمرِ ولی نعمت من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.