۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۱

من که باشم که بود لایق تو خدمت من
تو اگر بنده نوازی بکنی دولت من

به همین مژده ز خوان کرمت خوشنودم
که غم عشق تو شد روز ازل قسمت من

به هوای خط تو مشگ فشان خواهد شد
هرگیاهی که بروید ز گِل تربت من

پاسبانیّ درت چون سبب سلطنت است
کوس شاهی زنم آن دم که رسد نوبت من

با وجود قدح بادهٔ صافی باد است
حاصل هر دو جهان در نظر همّت من

تو اگر پرسش احوال خیالی نکنی
باد باقی به جهان عمرِ ولی نعمت من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.