۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷

در دل و دیده ام ای دلبر جانانه بیا
پی تشریف تو پاکست مرا خانه بیا

خلوتی کرده ام از غیر و می ومطرب هست
عذر یکسونه و بی پرده و رندانه بیا

گر رقیب است تو را مانع دیدار حبیب
رو خرابش بکن از یکدوسه پیمانه بیا

تا بکی صومعه و مسجد و سالوس وریا
می صاف کش و مستانه بمیخانه بیا

پرچم از عنبر تر بر سرمه زن از موی
کله از سرنه و با تاج ملوکانه بیا

همه شب گرد تو پروانه پرافشان در بزم
شبی ای شمع پی پرستش پروانه بیا

میدهد وسوسه عقل و خرد رنج و صداع
رفع کن درد سر از باده و مستانه بیا

چند خاموش نشینی تو چو صوفی غمناک
بذله گو عیش کن ایشوخ و ظریفانه بیا

گرچه آشفته ات ایدست خدا روسیه است
تو ببالین وی از لطف کریمانه بیا

تو شه مملکت حسنی و در کشور دل
با سپاه و حشم و کوکب شاهانه بیا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.