هوش مصنوعی: شاعر در این متن از گرفتاری‌ها و محدودیت‌های زندگی خود می‌گوید و احساس می‌کند که راه گریزی ندارد. او تنها عشق را مایه تسلی خود می‌داند و از بی‌کسی و تنهایی شکایت می‌کند. در نهایت، به درگاه علی(ع) پناه می‌برد و امیدوار است که این پناهگاه برای او کافی باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و اشارات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۵۹

سخت ببسته آسمان کار زشش جهت مرا
راه گریز بسته شد چون نقطه عاقبت مرا

هر طرفی که رو کنم کس نگشایدم دری
عشق چو گشت خضر ره کرده یکجهت مرا

غیر نوای عشق تو نیست بعضو عضو من
بند زبند اگر بری هر دم نی صفت مرا

خواند گدای خویشتن پیر مغان از کرم
گو بفلک ملک زند نوبت سلطنت مرا

رند شراب خواره ام جهد بکن بچاره ام
من چکنم که کرده ی زینسان تربیت مرا

عقل و خرد زیاد شد دین و دلم بباد شد
عشق بیا بسلطنت خالیست مملکت مرا

آشفته بر در علی روی امید کرده ام
زانکه بس است آن در از دنیی و آخرت مرا
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.