۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۵

وه که جز جور و جفا رسم نکورویان نیست
بیوفا هست گل باغ و چه گل رویان نیست

کیمیائیست وفا گرچه در این دور زمان
کیست کز جان و دل اکسیر مرا جویان نیست

بس سکندر زپی چشمه حیوان جا داد
نتوان گفت که کس در طلبش پویان نیست

هر کرا بار بود در حرم خلوت یار
غمش از سرزنش گفته بدگویان نیست

گر کسی یار نکو روی در آغوش کشید
فارغ از شنعت پی در پی بدجویان نیست

عاقلش آدمی آشفته نخواند هرگز
هر که دیوانه زنجیر پریرویان نیست

در بر اهل ادب صاحب دیوان نبود
هر کرا نام علی زیب ده دیوان نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.