عبدالقهار عاصی در سال ۱۳۳۵ خورشیدی در یکی از دهکدههای ولایت پنجشیر «ملیمه» چشم به جهان گشود و پس از پایان تحصیلات مقدماتی، آموزشهای دانشگاهی خود را در دانشکدهٔ زراعت در رشتهٔ گیاه-شناسی در شهر کابل به پایان برد. نخستین سالهای شاعری او به سالهای پایانی دورههای آموزشیاش بر می-گردد. به گفتهٔ آقای محمّد کاظم کاظمی در سالهای واپسین حکومت کمونیستی، او و دیگر شاعران و نویسندگان فعّال آن روزگار، تلاشی را شروع کردهبودند برای احیای شعر و ادب فارسی و در عین حال، پایهگذاری نوعی ادبیات مقاومت زیرزمینی و پوشیده. او در این سالها، پنج مجموعه شعر از خود به چاپ رساند که عبارتاند از: «مقامهٔ گل سوری»، «لالایی برای ملیمه»، «دیوان عاشقانهٔ باغ»، «غزل من و غم من» و «تنها ولی همیشه». در سالهای نخستین پس از پیروزی مجاهدین هم عاصی در افغانستان به سر برد و یک مجموعه شعر منتشر کرد با عنوان «از جزیرهٔ خون» که مرثیههایی بود برای کابل جنگزده. آخرین کتاب شعر او که بعد از شهادتش به وسیلهٔ فرهاد دریادوست هنرمند عاصی در آلمان چاپ شد، «از آتش از بریشم» بود.
وی پس از کودتای هفتم اردیبهشت ۱۳۵۷ که کمونیستهای وابسته به شوروی حکومت را به دست گرفتند با شجاعت تمام شعر خود را در خدمت مردم ستمدیدهٔ کشور خود به کار گرفت و به انتقاد از کودتاگران و حکومت غیر مردمی و نامشروع آنان پرداخت. او در بهار ۱۳۷۳ خورشیدی با خانوادهاش به ایران کوچید و در مشهد اقامت گزید و زندگیی همراه با دشواری را در مهاجرت تجربه کرد. او در ایران در آمادهسازی ویژهنامهٔ شعر معاصر افغانستان در مجلّهٔ شعر سهیم بود و نیز یک مجموعه از شعرهایش را برای چاپ آماده کرد با نام «از آتش از بریشم»، که این کتاب پس از مرگش در آلمان و به همّت فرهاد دریا چاپ شد. امّا کتاب دیگر او که بعدها تا حدّی جنجالبرانگیز هم شد، «آغاز یک پایان» است که خاطرات عاصی را از سقوط کابل و جنگهای داخلی در این شهر در بر دارد.
ولی در ایران، امکان اقامت و معیشت برای عاصی میسّر نشد. در آن زمان دشواریهایی برای اقامت وی در ایران به وجود آمد تا آن جا که شاعر آوارهٔ ما با نومیدی روانهٔ وطن شد، در حالی که اینبیت حافظ را به دوستش فرهاد دریا نوشته بود:
«غم غریبی و غربت چو برنمیتابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم»
و این در حالی بود که فرهاد دریا در پی فراهم ساختن امکان مهاجرت او به اروپا بود. آن دو از کابل با هم رابطهای نیک داشتند. دریا بسیاری از شعرهای عاصی را با آهنگ خواندهبود و آخرین کتاب عاصی نیز به همّت او چاپ شد.
قهار عاصی سرانجام با همسر فاضلش میترا و تنها فرزندش مهستی، مشهد را به قصد هرات و سپس کابل ترک کرد. بسیار از آن زمان نگذشته بود که خبر درگذشت او براثر انفجار خمپاره در کارته پروان کابل، در همه جای افغانستان پخش شد (۱۳۷۳ خورشیدی).
عاصی شاعری بود توانا و نوگرا، هم در قالبهای کهن و هم در قالبهای نــو، هرچند شعر نو او لطف بیشتری داشت. غزلهای وی از لحاظ اشتمال بر موضوعات متنوّع، در شمار موفّقترین غزل-های معاصر افغانستان است. پارهای از غزلهای وی گرایش وی را به غزلهای بیدل دهلوی نشان میدهد که البتّه باید گفت بیدلگرایی جریانی رایج در شعر افغانستان امروز است؛ هرچند ابهام و غموضی که در اشعار بیدل –به-طور کلّی- هست در اشعار وی نیست. عاصی در مثنویسرایی نیز دستی داشت که این نوع از آثار وی از دید اشتمال بر موضوعات متنوّع اجتماعی و میهنی در خور اعتناست، مخصوصاً مثنویهایی که حماسهها و تاریخ باستانی سرزمین افغانستان را به تصویر کشیدهاست. برجستهترین اشعار عاصی را باید در شکلهای آزاد و نیمایی جست،بهویژه که در این اشعار به دلیل آزادی شاعر در کوتاه و بلند کردن سطور و نیز گاه شکستن وزن،آن ضعف و تعقیدها که در اشعار سنّتیاش دیدهمیشود در این اشعار کمتر نمایان است. قالبهای دیگری که عاصی به آنها دلبستگی خاصی داشت دوبیتی و رباعی بود که اشعار فراوانی نیز در این دو قالب سرود. بسیاری از رباعیها و دوبیتیهای وی در مجموعهٔ «غزل من و غم من»و «لالایی برایی ملیمه» به چاپ رسیدهاست و خوانندهٔ معروف فرهاد دریا با صدای دلنشین خود پارهای از آنها را خواندهاست. دریغ که این شاعر دردمند، در اوج توانایی خودش از دنیا رفت و نتوانست برگهای زرین بیشتری بر شعر معاصر افغانستان بیفزاید.