عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴
دریاب تو این قول حکیمانهٔ ما
آنگه بخرام سوی میخانهٔ ما
زین پس من و رندی و خرابات مغان
رنداند شنو گفتهٔ مستانهٔ ما
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶
بنواخت مرا لطف الهی به خدا
هر درد که بود از کرم کرد دوا
تشریف خلافت او به سیّد بخشید
او را بشناس و یک زمانی به خود آ
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸
دادند جهانی دل و هم دست به ما
برخاست ز غیر هر که بنشست به ما
ما بحر محیطیم و محبان چو حباب
پیوسته بود کسی که پیوسته به ما
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹
مطلوب خود از خود طلب ای طالب ما
خود را بشناس یک زمانی به خود آ
گر عاشق صادقی یکی را دو مگو
کافر باشی اگر بگوئی دو خدا
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱
از خود بگذر نور خدا را بطلب
در بحر درآ و عین ما را بطلب
سلطان سراپردهٔ توحید بجو
از دُردی درد دل دوا را بطلب
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲
در دیدهٔ ما نور خدا را بطلب
در بحر در آ و عین ما را بطلب
سلطان سراپردهٔ توحید بجو
ور درد دلت هست دوا را بطلب
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳
از زحمت پا اگر بنالم چه عجب
از جور و جفا اگر بنالم چه عجب
در حضرت پادشاه عالم به تمام
از دست شما اگر بنالم چه عجب
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴
عالم چو سرابست و نماید سر آب
نقشی و خیالیست که بینند به خواب
در بحر محیط چشم ما را بنگر
کان آب حیات را نموده به حباب
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶
عشقست که جان عاشقان زنده از اوست
نوریست که آفتاب تابنده از اوست
هر چیز که در غیب و شهادت یابی
موجود بود ز عشق و پاینده از اوست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸
دریای محیط جرعهٔ ساغر ماست
عالم به تمام گوشهٔ کشور ماست
ما از سر زلف خویش سودا زده ایم
خوش سودائی که دائما بر سر ماست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰
در دیدهٔ ما نقش خیالش پیداست
نوریست که روشنائی دیدهٔ ماست
در هر چه نظر کند خدا را بیند
روشن تر از این دیده دگر دیده کراست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱
دارنده چو ترکیب چنین خوب آراست
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست
گر خوب نیامد این صور عیب کراست
ور خوب آمد شکستش بهر چراست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲
ترکیب طبایع ار نگشتی کم و کاست
صورت بستی که طبع صورتگر ماست
پرورد و بکاست تا بدانند کسان
کاین عالم را مصوری کامرواست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳
ای دل به طریق عاشقی راه یکی است
در کشور عشق بنده و شاه یکیست
تا ترک دو رنگی نکنی در ره عشق
واقف نشوی که نعمت الله یکیست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵
میخانهٔ عشق او سرای دل ماست
وان دُردی درد دل دوای دل ماست
عالم به تمام و جمله اسمای اله
پیدا شده است و از برای دل ماست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶
در مذهب ما محب و محبوب یکیست
رغبت چه بود راغب و مرغوب یکیست
گویند مرا که عین او را بطلب
چه جای طلب طالب و مطلوب یکیست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷
مائیم چنین تشنه و دریا با ماست
اندر همه قطره محیطی پیداست
عشق آمد و بنشست به تخت دل ما
چون او بنشست عقل از آنجا برخاست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸
ناخورده شراب مستیش چندان نیست
وان مستی او ستودهٔ مستان نیست
مستی که نه از می بود او مخمور است
دستش بگذار کو ازین دستان نیست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۹
گر کشته شوم به تیغ عشقش غم نیست
ور در هوسش مرده شوم ماتم نیست
گر جامهٔ خلق بر کشند از سر من
تشریف خدائیم خدائی کم نیست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰
طاعت ز سر جهل به جز وسوسه نیست
احکام وصول ذوق در مدرسه نیست
عارف نشوی به منطق و هندسه تو
برهان و دلیل عشق در هندسه نیست