عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶
ای بی‌نم جود تو همه بحر سراب
بی‌نور وجودت همه معموره خراب
عالم همه از تو لاف هستی زده‌اند
چون سایه ز آفتاب و چون موج ز آب
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۹
هر چند که دل لبالب از نور خداست
لیکن به مثل قطره کجا بحر کجاست؟
داند نظری کو به حقیقت بیناست
کابینه اناالعکس اگر گفت؟ خطاست
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱
ماییم که بی‌تکلّفی‌ها فن ماست
در چار سوی گذشتگی مسکن ماست
رندی و نظربازی و مستی و جنون
ناموس هزار کار در گردن ماست
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶
فیّاض بیا که عشق بارت دادست
وز فتنة عقل زینهارت دادست
مردانه بیا از سر هستی بگذر
کاین دجلة پر زور گذارت دادست
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
دل بست به خود تارِ تعلّق ز نخست
عقل آمد و این علاقه شد اندکست
آویخته بودیم به یک پا عمری
عشق آمد و این شکسته را کرد درست
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
دور افکندن نشانة خواستن است
ویران کردن برای آراستن است
پستت کردند تا بلندی طلبی
افتادن دانه بهر برخاستن است
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹
در فکر شبم تا به سحر خواب نبرد
از بی‌خبری که ره به اسباب نبرد
باید سببی گر چه سبب‌ساز خداست
بی‌دلو و رسن ز چاه کس آب نبرد
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
وصل است متاعی که به دیدن نرسد
این شهد تمنّا به چشیدن نرسد
کامی به هوای حسرتش خوش می‌دار
کاین میوه لطیفست به چیدن نرسد
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳
دیده به وصال جز به دیدن نرسد
از ناله و پیغام شنیدن نرسد
هر چند که فریاد زند میوه‌فروش
در کام اثری جز بچشیدن نرسد
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵
ترک هوسات خام می‌باید کرد
فکری پی ننگ و نام می‌باید کرد
ز اغاز به انجام رسیدن سهلست
این دایره را تمام می‌باید کرد
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
ای خواجه تو می‌روی و دنیا ماند
بیچاره تنت به گور تنها ماند
سرمایة عمر چون به جا هیچ نماند
سودی ندهد که مال بر جا ماند
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
آنانکه رهی به عالم دل دارند
از صحبت جسم پای در گل دارند
بی‌جاده گر افتند به ره عیب مکن
در گمشدگی رهی به منزل دارند
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
آنانکه خدا را به نظر می‌دانند
راهی به مؤثر از اثر می‌دانند
جمعی که قیاس گل گرفتند ز خار
معلوم که از گل چه قدر می‌دانند
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰
با خلق جهان غیر نزاعی نبود
روزی نبود که اختراعی نبود
فیّاض بساط مهر برچین کامروز
کاسدتر ازین جنس متاعی نبود
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲
گر مشکل حشر بر تو مفتوح شود
تو نوح و تن تو کشتی نوح شود
امروز چنین که روح تو تن شده است
فردا چه عجب تن تو گر روح شود!
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶۴
سعی تو کلید قفل مشکل نشود
تقدیر به تدبیر تو باطل نشود
گر هر دو جهان خواسته باشند چه سود
چیزی که خدا نخواست حاصل نشود
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
در کفر و در اسلام دری باز نبود
عشق آمد و درهای فرو بسته گشود
یک ذرّه چنانکه می‌نمودیم نه‌ایم
عشق آمد و آن چنانکه هستیم نمود
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
دورم افکند چرخ اگر زان خورشید
گویا که کمال بنده در دوری دید
دیدی که نکرد ماه تحصیل کمال
تا دوریش از مهر به غایت نرسید
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
گر بی‌عمل از علم کسی بهره ندید
از علم ولی قفل عمل راست کلید
علمست چو چشم، و پا عمل، اندر راه
تا چشم ندید راه، پا ره نبرید
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۴
آنرا که خبر ز عالم راز رسید
در گوش سر از لُبّ دل آواز رسید
از عالم آغاز به انجام آمد
باز از ره انجام به آغاز رسید