عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۹
بازآکه چو لب به ناله عادت نکنیم
و آن نازک گوش را جراحت نکنیم
باز آی که لب ز شکوه بستیم چنان
کز عافیت خلد شکایت نکنیم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۵
زین بیش می فریب در جام مکن
دل را به غرور بی خودی خام مکن
خود در طلب خویشتنی سرگردان
بیهوده مرا به عشق بدنام مکن
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۴
موسی باش و شکفته از طور مشو
خرمن باش و به برق مسرور مشو
نوری به کف آر جان برو ساز نثار
پروانه شمعهای بی نور مشو
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۴
خاک آن کوی فصیحی ز جبین رنجه مکن
از مه و مهر بیاموز جبین‌سایی را
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۶
کاش آن کسان که پرسش بیمار غم کنند
چون تیغ بی‌مضایقه زخمی کرم کنند
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۷
فرداست وعده جنت و امروز شد نصیب
آری خلاف وعده کریمان چنین کنند
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۴۹
هرگز مباش آتش سوزان، سپند باش
خود را بسوز و دفع هزاران گزند باش
چون شعله سر مکش که برآرند از تو دود
شو خاک راه و در دو جهان سربلند باش
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۷۳
گر گل نصیحتت نپذیرد در این چمن
باری به ناله‌ای مدد عندلیب کن
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۷۵
بر دو عالم دامن همت توان افشاند لیک
همت آزاده را ننگ‌ست دامان داشتن
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۷۸
ای دل از آن دهن طمع خام می‌کنی
خود را برای هیچ چه بدنام می‌کنی
میرداماد : غزلیات
شمارهٔ ۲۱
ما را به آل خیر نبیین توسل است
بر ذات پاک خالق عالم توکل است
باما هر آنکه خصمی بیهوده میکند
از پا در آید آخر و ما را تحمل است
کم عمر باشد آنکه به ما دشمنی کند
دور بقای دشمن ما بی تسلسل است
آنکو بدید نیکی و آنگه بدی نمود
پرسش ز نطفه اش نمای که جای تامل است
اشراق غم مخور که نماند جهان چنین
عالم پر از صداست که وقت تبدل است
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۶۷
سر خیل نماز بودنم گر چه خطاست
لیکن بخدا که از ریا مستثناست
اینک خوشم افتاده که در وقت نماز
پشتم به خلایق است و رویم به خداست
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
گر بر سر شهرت و هوی خواهی رفت
از من خبرت که بینوا خواهی رفت
بنگر که کیئی و از کجا آمده ای
می بین که چه میکنی کجا خواهی رفت
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۸۶
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
اندیشه و اعتبار دنیا همه هیچ
ای جان به دیار هیچ دل هیچ مبند
زیراکه بود دیار دنیا همه هیچ
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۸۹
آن آفت خرمن سکون می آید
ای دیده بیا ببین که چون می آید
ای دل برو و خانه جان پاک بروب
کآن خانه خدا ز در درون می آید
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۹۹
از هر که دهد پند شنودن باید
با هر که بود رفق نمودن باید
بد کاستن ونیک فزودن باید
زیرا که همی کشته درودن باید
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۸
یا در چمن قدس وطن باید کرد
یا همبری زاغ و زغن باید کرد
یاترک جهان پر فتن باید کرد
یاجوهر جان رهین تن باید کرد
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۳
با عشق نشین دگر تو ای دل زنهار
وز غیر هوای عشق خود را باز آر
در هر علمی تو ذوفنون گردیدی
بنگر که چه حاصلت شده آخر کار
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۴
تا چند رخ از آز و شره پر آژنگ
تا کی به غرور و کبر استاد پلنگ
در دشت هوا سمند به بیهوده متاز
کاین وادی نیستی است ای دوست درنگ
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۱
اعیان جهان نیست پسند عاقل
جز مردم نادان ندهد بر او دل
چندانکه ره لهو و لعب آسان است
دل کندن جاهل است از آن مشکل