عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
زرتشت : جلد اول کتاب اوستا - کهن ترین سرودهای ایرانیان
سرود سوم سپنتمدگاه
یسنه، هات 47
1
«مزدا اهوره» با «شهریاری مینوی» و «آرمیتی» خویش، کسی را که با «بهترین منش» و گفتار و کردار به « سپندمینو» و«اشه» بپیوندد، «سایی» و «جاودانگی» خواهد بخشید.
2
کسی که در پرتو «سپندترین مینو» بهترین [روش را دارد] و زبانش گویای »منش نیک» [او] ست ودستهایش کردارهای «آرمیتی» را می ورزد؛ تنها یک اندیشه [دارد]:
«مزدا» پدر «اشه» است.
3
ای مزدا!
تویی پدر «سپنند مینو»، تویی که این جهان خرمی بخش را برای او بیافریدی و بدان رامش بخشیدی و آنگاه که او با «منش نیک» همپرسگی کرد، »آرمیتی» را به راهبری و آبادانی آن برگماشتی.
4
ای مزدا.
دروندان که از «سپند مینو» روی برتافتند، آزار بینند، اما اشوتان چنین نشوند.
اشون را هر چندن هم کم نوا باشد، باید دوست شمرد و دروند را هر اندازه هم که توانگر باشد،باید بدخواه دانست.
5
این مزدا اهوره!
[تو] در پرتو «سپند مینو» همۀ آنچه را که براستی بهترین دهشهاست، به اشون نوید داده ¬ای ؛ اما دروند که بامنش و کردار زشت خویش بسر می¬برد، از مهر تو بهره¬مند نتواند شد.
6
ای مزدا اهوره!
[تو] در پرتو «سپند مینو» و «آذر» خودو با یاوری «آرمیتی» و «اشه»، پاداش [وپادافره] هر دو گروه را می¬بخشی.
بدرستی بسی از جویندگان به [دین] تو خواهندگروید.

یسنه، هات 48
1
ای اهوره!
به هنگام پاداش و آن زمان که «اشه» بر «دروج» پیروز شود، آنچه از فریب دیوان و مردمان [دروند] که از آن آگاهی داده شده است، برای همیشه آشکار خواهد شد.
آنگاه در پرتو دهش تو، ستایش تو[و مهرورزی به تو] افزونی گیرد.
2
ای اهوره!
مرا از آنچه تو خود می¬دانی، بیاگاهان.
براستی آیا تواند بود که پیش از اغاز کشمکش در اندیشه¬ام، اشون بر دروند پیروز شود؟
ای مزدا!
آشکار است که این [پیروزی] سرانجام نیک زندگی دانسته شده است.
3
پس [مردم] دانا را بهترین آموزش آن است که «اهوره»ی نیکی آفرین در پرتو «اشه» می¬آموزد.
ای مزدا!
ورجاوندان [و] دانایان و آموزگاران راز-آیین تو، در پرتو خرد و «منش نیک» از شیفتگان و دلدادگان تو خواهند شد.

4
ای مزدا!
آن کس که نیک می¬اندیشد یا بد، بی گمان «دین» و گفتار و کردار خود را نیز [چنان خواهد کرد] و خواهش او پیرو گزینش آزادانۀ وی خواهد بود.
سرانجام خرد تست که [نیک و را از یکدیگر] جدا خواهد کرد.
5
[بشود که] فرمانروایان خوب و نیک کار کردار و دانشور[در پرتو] «آرمیتی» بر ما فرمان برانند.
مبادا که فرمانروایان بد[برما] فرمان برانند.
پاکی از هنگام زادن، مردمان را بهترین [کار در زندگی] است.
باید برای [آبادانی] جهان کوشید و آن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد.
6
براستی او پناهگاه نیک ماست و پایداری وتوش و توان – [دو دهش[ ازجمند «منش نیک» را – به ما ارزانی می¬دارد. «مزدا اهوره» در پرتو «اشه» از آغاز زندگی، گیاهان را بر آن برویانید.
7
ای کسانی که دل به «منش نیک» بسته اید، خشم را فرو افگنید و خود را در برابر تند خویی نیرومند کنید و برای گسترش «اشه» به مردان پاک بپیوندید.
ای اهوره!
پیروان آنان به سرای تو [راه خواهند یافت].
8
ای مزدا!
کدام است دهش نیک تو که از «شهریاری مینوی» تو[خواهد رسید]؟
کدام است پاداش تو برای من و یارانم؟
ای اهوره
چه اندازه آرومندم که در پرتو«اشه» و«منش نیک» ، برای پیشبرد کارها بر رادان آشکار شوی!
9
چگونه دریابم که تو در پرتو «اشه» بر همگان و برآنان که سر آزار مرا دارند، فرمان می¬رانی؟
مرا بدرستی از هنجار «منش نیک» بیاگاهان.
رهاننده باید بداند که پاداش وی چه سان خواهد بود.
10
ای مزدا!
کی مردمان آموزش ترا در خواهند یافت؟
کی پلیدی این می را برخواهی انداخت که «کر پان» بدکار، [مردمان را] بدان می فریبندن و فرمانروایان بد با آن در [دژ] خرد [ی] بر سرزمینها فرمان می¬رانند؟
11
ای مزدا!
کی «اشه و آرمیتی» در پرتو «شهریاری مینوی» [تو] خواهند آمد و خانمان خوب و[سرزمین] کشتمند پدیدار خواهد شد؟
یکانند آنان که ما را در برابر دروندان خونخوار، رامش خواهند بخشید؟
کیانند آنان که از بینش «منش نیک» برخوردار خواهندشد؟
12
ای مزدا!
چنین خواهند بود رهانندگان سرزمینها که با «منش نیک» خویشکاری می ورزند و کردارشان بر پایۀ «اشه» و آموزشهای تست.
براستی آنان به درهم شکستن خشم برگماشته شده اند.

یسته، هات 49
1
دیر گاهی است که «بندو» بزرگترین ستیهندۀ با من است؛ [منی] که خوستار [رهنمونی و] خشنودی گمراهان در پرتو «اشه»ام.
ای مزدا!
با پاداش نیک به سوی من آی و مرا پناه بخش تا در پرتو «منش نیک» او را شکست دهم.
2
دیرگاهی است که «بندو» - این آموزگار دروغین که سر از «اشه» پیچیده و از «سپندارمذ» پیوند گسسته است و هرگز با «منش نیک» همپرسگی نمی¬کند – مرا اندیشناک کرده است.
3
ای مزدا!
تو بدرستی این باور و آموزش را برای همگان برنهاده¬ای که «اشه» سود می بخشد و «دروج» زیان می¬آورد.
پس من آرزومندم که به «منش نیک» بپیوندم [او] همگان را از در آمیختن با دروندان باز دارم.
4
آن دژ خردانی که با زبان خویش، خشم و ستم را می¬افزایند و مردم کار آمد و پرورشگر را از کار خویش باز می¬دارند، زشت کردارند و خواهان نیکوکاری نیستند.
آنان به کنام دیو- که از آن «دین» «دروندان» است – در خواهند آمد.
5
ای مزدا!
کسی که با دل وجان،«دین» خویش را به «منش نیک» بپیوندد، به «آرمیتی» [بستگی دارد] و در پرتو «اشه» به نیک آگاهی خواهد رسید.
این اهوره!
چنین کسانی با همۀ اینها درپناه «شهریاری مینوی» تو جای خواهد گرفت.
6
ای مزدا اهوره! ای اشه!
هر آینه شما را به گفتن آنچه براستی دراندیشه و خرد شماست ريال برمی انگیزم تا بدرستی دریابم که چگونه [پیام] دین¬تان را به گوش [مردمان] برسانم.
7
ای مزدا! ای اهوره!
[بگذار مردمان] با «منش نیک» و در پرتو «اشه»، آن را بشنوند [و] تو خود نیز گواه باش که کدام یک از یاوران و خویشاوندان به داورزی زندگی خواهد کرد تا همکاران مرا راهنمایی نیک باشد.
8
ای مزدا اهوره!
این را از تو خواستارم که بزرگترین دهش رسایی و رامش و پیوستگی با«اشه» را به «فرشوشتر» ارزانی داری و همین[پاداش] را در پرتو «شهریاری» نیک خویش، به دیگر پیروانم [نیز] ببخشی.
[بشود که] ماهماره فرستادگان [تو] باشیم.
9
ای جاماسپ فرزانه!
[بشود که] نگاهبان [دین] – [آن که][ برای رهایی [مردمان] آفریده شده است – این آموزشها را بشنود:
راست گفتار هرگز به پیوند با دروند نخواهد اندیشید.
«دین» آنان [که راست گفتارند] از بهترین پاداشها بهره مند خواهد شد و سرانجام به «اشه» خواهد پیوست.
10
ای مزدا! ای شهریار بزرگ!
«منش نیک» و روان اشونان ونیایش «آرمیتی» و شور دل، همه را به سرای تو می آورم تا تو به نیروی پایدار [خویش، آنها را] جاودانه نگاهدار باشی.

11
اینک روان شهریاران بد – آنان که دروند و بدمنش و بد «دین» و بد گفتار و بد کردارند- از روشنایی به تیرگی باز می گردد.
براستی آنان باشندگان «کنام دروج»اند.
12
ای مزدا اهوره!
کدام است آن یاوری تو که در پرتو «اشه» و «منش نیک» به من که « زرتشت» ام و ترا به یاری همی خونم، خواهی رساند؟
من براتسی ترا می ستایم و آفرین می خوانم و بهترین دهش ترا خواهانم.

یسنه، هات 50
1
ای مزدا اهوره!
هنگامی که براستی ترا به یاری می خوانم، جر «اشه» و« منش نیک» چه کسی روان مرا یاری خواهد کرد؟
کیست که پناه بخش و نگاهدار من و یاران و پیروانم خواهد بود؟
2
ای مزدا!
آن کس که جهان را خرمی بخش آرزو می¬کند و آن را همواره آبادان می¬خواهد، چگونه در پرتو «اشه» و فروغ تابناک [تو] و در میان پارسایان زندگی خواهد کرد؟
بدرستی تو او را آشکارا در سرای فرزانگان جای خواهی داد.
3
ای مزدا!
پس بدرستی «اشه» به کسی روی خواهد آورد که «شهریاری مینوی» و «منش نیک» رهنمون او باشد؛ کسی که به نیروی [این] دهشها، جهان پیرامون خویش را – که دروندان فرا گرفته¬اند – آبادان کند.
4
ای مزدا اهوره!
اینک ترا و «اشه» و «بهترین منش» و «شهریاری مینوی» را می¬ستایم و نیابش می گزارم.
من خواهانم که رهرو راه [راست] باشم [او] در »گرزمان» به گفتار راد مردان [تو] گوش فرا دهم.
5
ای مزدا اهوهر! ای اشه!
شما که به پیامبرتان مهربانید، از فراسوی [بدو روی آورید و ] او را با یاوری هر چه نمایان ت [تان] پشتیبانی باشید تا بتواند مردمان را در چشم برهم زدنی، به سوی زوشنایی رهنمون شود.
6
ای مزدا!
براستی من - «زرتشت» پیامبر دوستدار «اشه» - [ترا] به بانگ بلند نماز می¬گزارم:
[بشود که] آفریدگار در پرتو «منش نیک»، مرا از فرمانها[ی خویش] بیاگاهاند تا زبانم هماره [مردمان را] به راه خرد [رهنمون گردد].
7
ای مزدا!
اینک برای دست یابی به پیروزی، ترا با برانگیزنده ترین نیایشها می¬ستایم و به تو می¬پیوندم.
[بشود که] در پرتو «اشه» و «منش نیک»، رهنمون و یاور من باشی.
8
ای مزدا!
باسرودهای بلند آوازۀ برخاسته از شور دل و با دستهای برآرده به تو روی می¬آورم و در پرتو «اشه» همچون پارسایی ترا نماز می¬گزارم و به دستیاری هنر «منش نیک» به تو [نزدیک می-شوم].
9
ای مزدا! ای اشه!
با این سرودها وبا کردارهای «منش نیک» ستایش کنان به سوی شما خواهم آمد.
تا بدان هنگام که بتوانم به خواست خویش بر سرنوشت فرمان برانم، خواستار نیک آگاهی خواهم بود.
10
ای مزدا اهوره!
آن کردارهایی که از این پیش [ورزیده ام ] و آنها که ا زاین پس در پرتو «منش نیک» خواهم ورزید، به چشم [تو] ارجمند است.
فروغ خورشید [و] سپیدۀ بامدادی [نمود] «اشه» و برای نیایش تست.
11
ای مزاد!
خودرا ستایندۀ تو می¬دانم و تا بدان هنگام که در پرتو «اشه» توش و توان دارم، ستایشگر شما خواهم بود.
[بشود که] آفریدگار جهان در پرتو «منش نیک»، بهترین خواست درست کرداران – ساختن جهانی نو- را برآورد.

زرتشت : جلد اول کتاب اوستا - کهن ترین سرودهای ایرانیان
سرود چهارم وهوخشترگاه
یسنه، هات 51
1
ای مزدا؟
«شهریاری مینوی» نیک تو- شایان ترین بخشش آرمانی در پرتو «اشه» - از آن کسی خواهد شد که با شور دل، بهترین کردارها را بجای آورد.
اکنون و از این پس، تنها به [برآمدن] این [آرزوها] خواهم کوشید.
2
ای مزدا اهوره!
این کردارها را نخست به تو و «اشه» و «آرمیتی» نیاز می¬کنم.
تو [نیز] توانگری و «شهریاری مینوی» خویش را به من بنمای ونیایشگر خود را در پرتو «منش نیک» ، رستگاری بخش.
3
ای مزدا اهوره!
آنان که [همه] با هم در کردار به تو پیوسته اند ، به سخن تو گوش فرا می¬دهند .
تو با گفتار «اشه» و آموزش«منش نیک» ، آنان را نخستین آموزگاری.
4
ای مزدا؟
کجاست مهر بیکران تو به پرستشگرانت؟
کجا آمرزش تو روان است؟
کجا از [یاری] «اشه» برخوردار توان شد؟
کجاست «سپندارمذ»؟
کجاست «بهترین منش»؟
کجاست «شهریاری مینوی» تو؟
5
همۀ اینها را [از تو] می¬پرسم:
چگونه رهبر درست کردار و نیک خردی که [ترا] نماز می گزارد و داد ورزورد راستی وتوانا و بخشنده است، می تواند در پرتو «اشه» جهان را به پیش بردو آبادان کند؟
6
«مزدا اهوره» با «شهریاری مینوی» [خویش] آنچه را از به، بهتر است بدان کس بخشد که خواست وی را برآورد و در پایان گردش گیتی، آنچه را از بد، بدتر است به کسی دهد که به آبادانی جهان نکوشیده باشد.
7
ای مزدا! ای آن که زمین و آب و گیاه را آفریدی!
مرابا سپندترین مینو» [ی خویش] «رسایی» و «جاودانگی» بخش و در پرتو « منش نیک»، توش و توان [و] پایداری [ارزانی دار و] از آموزشهای خود بهره مند کن.
8
ای مزدا!
اینکه بدرستی از سوی تو سخن می¬گویم؛ [بدان سان که باید به مردم دانا گفت:
تیره روزی از ان دروند است و بهروزی بهرۀ کسی شود که پای بند«اشه» است.
بی گمان کسی که این «منثره» را به دانایان باز گوید، شادمان خواهد بود.
9
ای مزدا!
تو با «آذر» فروزان و آهن گدازان، هر دو گروه را [خواهی آزمود و ]پاداش [وپادافره] خواهی داد و نشانی [از این فرمان] در زندگی خواهی گذاشت که:
رنج وزیان درو ند را و شادمانی و سود، اشون راست.
10
ای مزدا!
کسی که جز این [فرمان را پیروی کند]، زادۀ جهان «دروج» و دژ آگاه است و به تباهی جهان
می کوشد.
من «اشه» را به سوی خود و پیروانم همی خوانم تا با پاداش نیک در رسد.
11
ای مزدا!
کیست مردی که دوست «سپیتمان زرتشت» است؟
-کسی [است] که با «اشه» همپرسگی کند و به «سپندارمذ» روی آورد.
-کسی [است] که براستی و با پارسایی و «منش نیک»، به هواداری از «مگه» بیندیشد.
12
فریفتگان راه «کوی« درگذرگاه جهان ، مرا – که «زرتشت سپیتمان»ام – خشنود نمی کنند؛ زیرا آنان کامروایی خویش را در [کنشهای] این [جهان استومتد] می جویندن و نه در شور وجوشهای مینوی.
13
بدین سان، دروند که با گفتار و کردارش، از راه «اشه» روی برتافته و «دین» راست راهان را دچار پریشانی کرده است، روانش در «گدرگاه داوری»، آشکارا او را سرزنش خواهد کرد.
14
«کر پان» پیرو فرمان و داد آباد کردن [جهان] نیستند. آنان با آموزشها و کردارهای خویش، آباد کنندگان جهان را به تباهی می کشانند.
چنین آموزشهایی است که سرانجام، آنان را به «کنام دروج» درهمون خواهد شد.
15
مزدی که «زرتشت» به «مگونان» نوید داده، [در آمدن به] «گر زمان» است؛ آنجا که از آغاز، سرای «مزدا اهوره» بوده است.
این است [آن رستگاری] که در پرتو «منش نیک» و بخشش «اشه» به شما نوید می¬دهم.
16
«کی گشتاسپ» با نیروی « مگه» و سرودهای « منش نیک» به دانشی دست یافت که «مزدا اهوره»ی پاک، در پرتو «اشه» برنهاده است و [با آن] ما را به بهروزی رهنمون خواهد شد.

17
«فرشوشتر هوگو» گوهر والای هستی خود را برای «دین» نیک [خویش] با شیفتگی به من سپرده است.
«مزدا اهوره»ی توانا، آرزوی او را برای دست یابی بر دارایی «اشه» برآوراد!
18
«جاماسپ هوگو»ی فرزانه که خواهان فره [مندی] است، در پرتو «اشه»، آن دانش را برگزید و با «منش نیک» به «شهریاری مینوی» دست یافت.
ای مزدا اهوره!
آن [دانش] را به من نیز – که به تو دل بسته و پناهیده ام – ارزانی دار.
19
ای مرد- «مدیوماه سپیتمان» - که با دین آگاهی در راه زندگی مینوی می کوشد و خود را به من سپرده است، با کردار خویش، جهانیان را از داد «مزدا» خواهد آگاهانید و جهان را بهتر خواهد کرد.

20
ای کسانی که همه همکام [یکدیگر]ید!
«اشه» و «منش نیک» را که از آموزش [آن]، «آرمیتی» فزونی خواهد گرفت، به ما ارزانی دارید.
شما را درنماز می ستاییم واز «مزدا» خواستاریم که به ما رامش بخشد.
21
«آرمیتی» آدمی را پاکی می¬بخشد[او] او با دانش [و]گفتار [و] کردار [و] «دین» [خویش]، «اشه» را می¬افزاید.
«مزدا اهوره» [اورا] در پرتو «منش نیک» و «شهریاری مینوی» خواهد بخشید.
من [نیز] این پاداش نیک را خواستارم.
22
«مزدا اهوره» کسانی را که در پرتو «اشه» بهرتین پرستشها را بجای می¬آورندريال می¬شناسد.
من نیز چنین کسانی را که بوده¬اد و هستند، به نام می¬ستایم و با در ود[بدانان] نزدیک می¬شوم.

زرتشت : جلد اول کتاب اوستا - کهن ترین سرودهای ایرانیان
سرود پنجم وهیشتوایشت گاه
یسنه، هات 53
1
بهترین خواست «زرتشت سپیتمان» برآورده شده است؛ چخ، «مزدا اهوره» در پرتو «اشه» او را زندگی خوش دیرپای بخشیده است وآنان که با وی سر ستیز داشتند نیز [اکنون] درگفتار و در کردار، دین نیکش را آموخته¬اند.
2
اینان راست که با اندیشه وگفتار و کردار، به خشنودی «مزدا» بکوشند و به آزاد کامی و با کارنیک و ستایشگرانه، [او را]نیایش بگزارند.
«کی گشتاسب» هوادار «زرتشت سپیتمان» و «فرشوشتر»، راه راست دینی را برگزیده اند که «اهوره» به رهاننده فرو فرستاد.
3
ای پور وچیستای هچتسپی سپیتمانی! ای جوان ترین دختر زرتشت!
«مزدا» آن کس را که به «منش نیک» و «اشه» سخت باور است ، به انبازی [زندگی] به تو می¬بخشد.

پس با خرد خویش همپرسگی کن و با [یاری] «سپندارمذ» ، نیک آگاهی [خود را] بورز.

4
بی گمان من او را که برای همکاران و خویشاوندان به پدری و سروری گمارده شده است، برخواهم گزید و بدو مهر خواهم ورزید. [باشد که] در زندگانی، فروغ «منش نیک» بر من بتابد و اشون زنی باشم در میان اشونان و «مزدا اهوره» همواره [آموزشهای] دین نیک را به من ارزانی دارد.
5
سخنانی می¬گویم دوشیزگان شوی گزین را و شما [دو تن] زا [نیز] اندرز می¬دهم. [پندم را] با اندیشه[بشنوید] و بدرستی به یاد بسپارید و با «دین» خویش در یابید و بکار بندید:
بر هر یک از شماست که در پرتو «منش نیک»، در [راه] «اشه» از دیگری پیشی گیرد، بی گمان این برای وی، پاداش نیکی است.
6
ای مردان و زنان!
این را بدرستی دریابید که «دروج» در این جا فریبنده است.
«دروج» را از پیشرفت و گسترش باز دارید و پیوند خویشتن را از آن بگسلید.
شادی بدست آمده در کورسو [ی تباهکاری]، اندوه مایه ¬ای است.
بدین سان، دروندان تباه کنندۀ راستی، زندگی مینوی خویش را نابود می¬کنند سرانجام بانگ وای ودریغ بر خواهید آورد.
8
اینچنین همه دژکرداران فریب می¬خورند و با ریشخنند همگان، خروش بر می¬آورند و دچار گزند و شکست می¬شوند.
[اما] در پرتو [کنش] فرمانروای نیک، رامش به زنان و ردان در خانمانها و روستاها باز می¬گردد.
[بشود که] فریفتاری – این زنجیر براستی مرگبار – برافتد.
[بشود که] آن از همه بزرگتر ، شتابان به سوی ما آمد.
9
دژباوران که بندۀ کام [خویش]اند و از راستی روی بر می¬تابند، [از پارسایان] بیزارند و ارجمندان را خوار می¬شمارند. [آنان] با خویشتن نیز در کشمکش اند.
کیست آن سرور آشون که به آزادکامی و از دل و جان با ایشان بستیزد؟
ای مزدا؟
تو با «شهریاری مینوی» خویش ، درویشانی را که درست زندگی می¬کنند، بهروزی خواهی بخشید.


زرتشت : جلد اول کتاب اوستا - کهن ترین سرودهای ایرانیان
دفتر دوم یسنه

1
«اشم و هو....»: اشه بهترین نیکی [و مایۀ] بهروزی است. بهروزی از آن کسی است که درست کردار [و خواستار] بهترین اشه است.
«فروزانه....» : من خستویم که مزدا پرست، زرتشتیريال دیو ستیز و اهورایی کیشم.
«هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
«ساونگهی» و «ویسیه»ی اشونريال ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
2
آذر پسر اهوره مزدا
خشنودی ترا ای آذر پسر اهوره مزدا، ستایش ونیایش وخشنودی و آفرین.
3
«یثه اهو و یریو...» که «زوت» مرا بگوید.
«آثارتوش آشات چیت هچا...» که پارسا مرد دانا بگوید.
«اشم و هو....»
«یثه اهو و یریو...»: همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهانی (آهو)ست رد مینوی (رتو) و بنیاد گذار کردارها و اندیشه های نیک زندگانی در راه مزداست.
شهریاری از آن اهوره است. اهوره است که او را به نگاهبانی درویشان برگماشت.
4
«فرستویه...» اندیشۀ نیک و گفتار نیک و کردار نیک را فرا می ستایم.
از آنچه در [پهنۀ] اندیشیدن و گفتن و کردن است، اندیشۀ نیک و گفتار نیک و کردار نیک را می¬پذیرم.
من همۀ اندیشۀ بد و گفتار بد و کردار بد را فرو می¬گذارم.
5
ای امشاسپندان!
من ستایش و نیایش [خویش را] با اندیشه، با گفتار، با کردار، با تن وجان خویش به سوی شما فراز می¬آورم.
6
من نماز «اشه» می گزارم.
«اشم و هو....ـ
7
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیوستیز واهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
ساونگهی و ویسیه¬ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
ردان روز و گاهها و ماه و «گهنبار» وسال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
8
اهوره مزدای رایومند فرهمند، آمشا سپندان، مهر فراخ چراگاه و رام بخشندۀچراگاه خوب....
9
«خورشید» جاودانۀ رایومند تیز اسب، «اندروای» زبر دست، دیدبان دیگر آفریدگان، آنچه از تو – ای اندر وای – که از سپند مینوست، راست¬ترین دانش مزدا آفریدۀ اشون دین نیک مزداپرستی...
10
«منثره»ی ورجاوند کار آمد، داد دیوستزی، زرتشتی، روش دیرین، دین نیک مزدا پرستی، باور داشتن به «منثره»، هوش دریافت دین مزداپرستی، آگاهی از «منثره»، دذانش سرشتی مزدا آفریده، دانش آموزشی مزدا داده....
11
آذر اهوره مزدا
ای آذر اهوره مزدا!
تو وهمۀ آتشها، کوه «اوشیدرن» مزدا آفریده و بخشنده آسایش اشه...
12
همۀ ایزدان اشون مینوی وجهانی، فروشی های نیرومند پیروز اشونان، فروشی های نخستین آموزگاران کیش، فروشی¬های نیاکان....
خشنودی شما را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین.
13
[زوت:]
« ریثه آهوو یریو....» که زوت مرا بگوید.
[راسپی:]
«یثه اهو ویریو...» که زوت مرا بگوید.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.
«اشم و هو....»
14
خشنودی اهوره مزدا و شکست اهریمن را، آنچه با خواست اهوره مزدا سازگارتر است آشکار شود.
«اشم وهو ....»
15
«یثه اهوو یریو...»

هات 1
1
[زوت و راسپی:]
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می آورم دادار اهوره مزدای را یومند فره مند، بزرگترین و زیباترین و استوارترین و خردمندترین و برزمند ترین و «سپندترین» را.
[آن] نیک منش بسیار رامش بخشنده، آن «سپندترین» که ما را بیافرید. آن که مارا پیکر هستی بخشید. آن که ما را بپروراند.
2
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم بهمن واردیبهشت و شهریور و سپندارمذ و خرداد و امرداد وگوش تشن وگوشورون و آذر اهوره مزدا – تخشاترین امشا سپندان – را.
3
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم [یزدان] گاهها، ردان اشه را. هاونی اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم مهر فراخ چراگاه، [آن] هزار گوش ده هزار چشم، [آن] ایزد نامبردار را و رام بخشندۀ چراگاه خوب را.
4
[زوت:]
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «رپیثوین» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «فرادت فشو» و «زنتوم» اشون، ردان آشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم اردیبهشت و آذر اهوره مزدا را.
5
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «ازیرین» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «فرادت ویر» و «دخیوم» اشون، ردان آشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم رد بزرگوار «نپات اپام» وآبهای مزدا آفریده را.
6
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «اویسروثریم» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «فرادت ویسپم» و «زرتشتوم» اشون، ردان آشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجا می¬آورم فروشی های آشونان را، زنان و گروه فرزندان آنان را .
«یایریه هوشیتی» را، «ام»ی نیک آفریدۀ برزمند را، «بهرام» اهوره آفریده و «او پرتاب» پیروز را.
7
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «اشهین» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «برجیه» و «نمانیه»ی اشون، ردان آشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «سروش» پارسای پاداش بخش پیروی گیتی افزای را و «رشن» راست ترین و «ارشتاد» گیتی افزای وجهان پرور را.
8
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم [یزدان] ماه و «اندرماه» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «پر ماه» و «ویشپتت»ی اشون، ردان آشونی را.
9
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم [ایزدان] «گهنبار»ها، ردان اشونی را و «میدیوزرم» اشون، رد اشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «میدیوشم» اشون، ردان آشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «پتیه شهیم» اشون ، رد اشونی را
نوید [ستایش] می¬دهم
ستایش بجای می¬آورم «ایا سرم» اشون، رد اشونی را و «میدیارم» اشون، رد اشونی را و «همسپنمدم» رد اشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم [ایزدان] سال ، ردان اشونی را.
10
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم همۀ این ردان را که سی و سه ردان آشونی اند به پیرامون هاونی. آنان از آن بهترین اشه اند که مزدا آموخته وزرتشت گفته است.
11
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم اهوره و مهر، بزرگواران گزندنا پذیر اشون را، ستارگان آفریده شپند مینو را، ستراه «تشتر» رایومند فره مند را، «ماه» در بردارندۀ تخمۀ گاو را، خورشید تیز اسب – چشم اهوره مزدا – را، مهر، شهریار همه سرزمینها را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «هرمزد [روز]» را یومند فره مندرا.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم [ماه] فروشی های اشونان را.
12
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم ترا ای آذر، پسر اهوره مزدا و همۀ آذران را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم آبهای نیک و همۀ آبها و همۀ گیاهان مزدا آفریده را.
13
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم «منثره»ی ورجاوند کار آمد را، داد دیو ستیز را، داد زرتشتی را، روشن دیرین را، دین نیک مزدا پرستی را.
14
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم کوه اوشیدرن ی مزدا آفریدۀ بخشندۀ آسایش اشه را، همۀ کوههای بخشندۀ آسایش و بسیار بخشندۀ آسایش مزدا آفریده را، فر کیانی مزدا آفریده را، فرنا گرفتنی مزدا آفریده را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم اشی نیک را، چیستای نیک را، «ارث»ی نیک را، «رسستات» نیک را، «فر» را و پاداش مزدا آفریده را.
15
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم آفرین نیک اشون را و اشون مرد پاک ودامویش اوپمن، ایزدچیره دست دلیر را.
16
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم این جاها و روستاها وچراگاهها وخانمانها و آبشخورها وآبها و زمینها و گیاهان و این زمین و آن آسمان و باد پاک را، ستاره وماه وخورشید و «انبران» جاودانه و همۀ آفریدگان سپند مینو را و اشون مردان و اشون زنان را که ردان اشونی اند.
17
به هاونگاه نوید[ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم رد بزرگوا اشونی را، ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها و سال را که ردان اشونی اند.
18
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم فروشی ها نیرومند پیروز اشونان را، فروشی های نخستین آموزگاران کیش را، فروشی های نیاکان را و فروشی خویش را.
19
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم همۀ ردان اشونی را.
نوید [ستایش] می¬دهم.
ستایش بجای می¬آورم همۀ نیکی بخشندگان را: ایزدان اشون مینوی و جهانی را که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش و سزاوار نیایشند.

20
ای هاونی اشون، ردا اشونی.
ای ساونگهی اشون، رد اشونی.
ای زپیثوین اشون، رد اشونی.
ای آزیرین اشون، رد اشونی.
ای اویسروتریم اشون رد اشونی.
ای اشهین اشون، رد اشونی.
21
اگر ترا آزردم، اگر درمنش، اگردر گویش، اگر در کنش، اگر به خواست خویش، اگر نه به خواست خویش ترا آزردم، اینک ترا می ستایم.
اگر از تو روی گردان شدم، [دیگرباره] ترا به ستایش ونیایش نوید می¬دهم.
22
شما همه، این بزرگترین ردان اشون، ای ردان اشونی!
اگر شما را آزردم، اگر در منش، اگر در گویش، اگر در کنش ، اگر به خواست خویش، اگر نه به خواست خویش شمارا آزردم. اینک شما را می ستایم.
اگر از شما روی گردان شدم، [دیگر باره] شمارا به ستایش ونیایش نوید می¬دهم.
23
[زوت و راسپی:]

من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، ردا اشونی را ستایش ونیایش وخشنود و آفرین.
ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
ردان روز وگاهها و ماه و گهنبارها و سال را ستایش ونیایش وخشنودی و آفرین.

هات 2
1
[زوت و راسپی:]
«زور» خواستارم ستایش را. «برسم» خواستارم ستایش را.
برسم خواستارم ستایش را. زور خواستارم ستایش را.
زور وبرسم خواستار ستایش را.
برسم و زور خواستار ستایش را.
بااین زور و این برسم خواستار ستایشم.
با این برسم و با این زور خواستار ستایشم.
با زور و این برسم خواستار ستایشم.
[زورت:]
با این برسم و زور و کشتی [برسم] به آیین اشه گسترده، خواستار ستایشم.
2
با این زور و برسم، خواستار ستایش اهوره مزدای اشون،رد اشونی ام ، خواستار ستایش امشاسپندان، شهریاران نیک خوب کنشم.
3
با این زور و برسم، خواستار ستایش [ایزدان] گاهها، ردان اشونی ام؛ خواستار ستایش هاونی اشون، رد اشونیام، خواستار ستایش ساونگهی و ویسه ی اشون،ردان اشونی¬ام.
با این زور و برسم، خواستار ستایش مهر فراخ چراگاه،[آن] هزارگوش ده هزار چشم؛ [آن] ایزد نامبردار، خواستار ستایش «رام» بخشندۀ چراگاه خوبم.
4
با این زور و برسم، خواستار ستایش ر پیثوین اشون، ردان اشونی ام؛ خواستار ستایش فرادت فشو زونتوم اشون، رد اشونی ام.
با این زور و برسم، خواستار ستایش اردیبهشت و آذر پسر اهوره زدایم.
5
با این زور و برسم، خواستار ستایش ازیرین اشون، رد اشونی ام؛ خواستار ستایش فرادت و یر و دخیوم اشون، رد اشونی ام.
بااین زور و برسم، خواستار ستایش رد برگوار، شهریاد شیدور، اپام نپات تیز اسبم؛ خواستار ستایش آبهای مزدا آفریده اشونم.
6
با این زور و برسم، خواستار ستایش اویسروثریم اشون، رد اشونی ام؛ خواستار ستایش فرادت و یسپم و زرتشتوم اشون، ردان اشونی ام.
با این زور و برسم، خواستار ستایش فروشی های نیک توانای پاک اشونانم؛ خواستار ستایش زنان و گروه فرزندانم آنانم، خواستار ستایش یایریه هوشیتی ام؛ خواستار ستایش ام ی نیک آفریدۀ برزمندم؛ خواستار ستایش بهرام اهوره آفریده ام؛ خواستار ستایش اوپرتات پیروزم.


7
با این زور و برسم، خواستار ستایش برجیه ونمانیه یاشون، ردان اشونی ام.
با این زور و برسم، خواستار ستایش سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای، رداشونی ام؛ با این خواستار ستایش رشن راستترینم؛ خواستار ستایش آرشتادا گیتی افزای وجهان پرورم.
8
با این زور و برسم، خواستار ستایش [ایزدان] اشون ماه،رد اشونی ام؛ خواستار ستایش اندراه اشون، رد اشونی ام، خواستار ستایش پر ماه و ویشپتث ی اشون؛ رد اشونی ام.
9
با این زور و برسم، خواستار ستایش [ایزدان] اشون گهنبارها، ردان اشونی ام؛ خواستار ستایش میدیوزرم اشون،رد اشونی ام.
با این زور و برسم، خواستار ستایش میدیوشم اشون؛ ردا اشونی ام.
با این زور و برسم، خواستار ستایش پتیه شهیم اشون ، رد اشونی ام.
با این زور و برسم، خواستار ستایش ایا رم اشون، رداشونی ام.
با این زور و برسم، خواستار ستایش میدیا رم اشون، رداشونی ام.
با این زور و برسم، خواستار ستایش همسپتمدم اشون، رداشونی ام.
با این زور و برسم، خواستار ستایش [ایزدان] اشون سال، رداشونی ام.

10
با این زور و برسم، خواستار ستایش همۀ ردان اشونم؛ آنان که سی و سه ردان اشونی اند به پیرامون هاونی.آنان از آن بهترین اشه اند که مزدا آموخته وزرتشت گفته است.
11
با این زور و برسم، خواستار ستایش اهوره ومهر، بزرگواران گزند نا پذیر اشونم؛ خواستار ستایش ستارگان وماه وخورشیدم.
با این گیاه برسم، خواستار ستایش مهر، شهریار همۀ سرزمینهایم.
با این گیاه برسم، خواستار ستایش هرمزد[روز] رایومند فره مندم.
با این گیاه برسم، خواستار ستایش [ماه] فروشی های نیک توانای پاک اشونانم.
12
ای آذر اهورمزدا!
با این زور وبرسم خواستار ستایش تو و همۀ آذرانم.
با این زور وبرسم خواستار ستایش بهترین آبهای مزدا آفریده اشونم؛ خواستار ستایش همۀ آبهای مزاد آفریده اشونم، خواستار ستایش همۀ گیاهان مزدا آفریده اشونم.
13
با این زور وبرسم خواستار ستایش «منثره» ورجاوند کار آمدم؛ خواستار ستایش داد دیو ستیزم؛ خواستار ستایش داد زرتشتیم، خواستار ستایش روش دیرینم، خواستار ستایش دین نیک مزاد پرستی ام.

14
با این زور وبرسم خواستار ستایش کوه اوشیدرن ی مزدا آفریدۀ بخشندۀ آسایش اشه ام؛ خواستار ستایش همۀ کوهای بخشندۀ آسایش اشه و بسیار بخشندۀ آسایش اشه ی مزدا آفریده پاک، ردان اشونی ام؛ خواستار ستایش رکیانی نیرومند مزدا آفریده ام؛ خواستار ستایش فر ناگرفتنی مزدا آفریده ام.
با این زور و برسم خواستار ستایش اشی نیک، آن شیدور بزرگوار نیرومند برزند بخشنده ام؛ خواستار ستایش فر مزدا آفریده ام؛ خواستار ستایش پاداش مزدا آفریده ام.
15
با این زور و برسم خواستار ستایش آفرین نیک اشونم؛ خواستار ستایش اشون مرد پاکم، خواستار ستایش دامویش اوپمن، ایزد دلیر چیره دستم
16
با این زور و برسم خواستار ستایش این آبها و زمینها و گیاهانم؛ خواستار ستایش این جاها و روستاها و چراگاهها و خانمانها و آبشخورهایم؛ خواستار ستایش اهوره مزدا، دارندۀ این روستاهایم.
17
با این زور و برسم خواستار ستایش همه بزرگترین ردانم: [ایزدان] روز و گاهها وماه وگهنبارها وسال.
با این زور و برسم، خواستار ستایش فروشی های نیک توانای پاک اشونانم.


18
با این زور و برسم، خواستار ستایش همۀ ایزدان اشونم؛خواستار ستایش همۀ ردان اشونی ام: هنگام ردی هاونی، هنگام ردی ساونگهی، هنگام ردی همۀ ردان اشون.

زرتشت : جلد اول کتاب اوستا - کهن ترین سرودهای ایرانیان
یسنه، هات 21-19 (بغان یشت)


هات 19
1
[زوت:]
زرتشت از اهوره مزدا پرسید:
ای اهوره مزدا!ای سپندترین مینو! ای دادار جهان استومند! ای اشون!
کدام بود آن سخنی که مرا در دل افگندی، ای اهوره مزدا!...
2
پیش از آفرینش آسمان، پیش از آب، پیش از جانور، پیش از گیاه، پیش از آذر اهوره مزدا، پیش از اشون مرد، پیش از تباهکاران و دیوان و مردمان [دروند]، پیش از سراسر زندگی این جهانی و پیش از همۀ مزدا آفریدگان نیک اشه نژاد؟

3
آنگاه اهوره مزدا گفت:
ای سپیتمان زرتشت!
آن سخن، «اهون و یریه....» بود که ترا در دل افگندم....
4
.................................................................................................................................................................................
5
ای سپیتمان زرتشت!
این «اهون ویریه....»ی من هرگاه بی هیچ درنگ و لغزشی سروده شود، برابر صد «گاه» برگزیدۀ دیگر است که بی هیچ درنگ و لغزشی سروده شده باشد و هرگاه بادرنگ ولغزش سروده شود، برابر ده «گاه» برگزیدۀ دیگر است.
6
ای سپیتمان زرتشت!
کسی که در زندگی این جهانی، برای من «اهون ویریه...» را از بر بخواند یا به یاد بسپارد و باژگیرد یا باژکنان بسراید یا آن را به هنگام سرودن بستاند، من – اهوره مزدا – روانش را از فراز چینود پل سه بار به بهشت – به بهترین زندگانی، به بهترین اشه، به بهترین روشنایی – برسانم.
7
ای سپیتمان زرتشت!
کسی که در زندگی این جهان، برای من «اهون ویریه....: را باژگیرد و پاره ای از آن را – نیم یا سه یک یا چهار یک یا پنج یک آن را – نخواند، من- اهوره مزدا – روانش را از بهشت دور کنم. من اورا به اندازۀ درازا و پهنای این زمین، از بهشت دور کنم و این زمین را به همان اندازه که دراز است، پهناست.
8
من در آغاز، واژگانی را که «اهو» و «رتو» در میان آنهاست، فرو خواندم، پیش از آفرینش آسمان برین، پیش از آب، پیش از زمین ، پیش از گیاه، پیش از آفرینش گاو چهار پا، پیش از زایش مرد اشون دو پا، پیش از آفرینش پیکر خورشید برین و پس از آفرینش امشا سپندان.
9
از میان آن دو مینوی نخستین، سپند مینو سراسر آفرینش اشه را که بوده است و هست و خواهد بود، با گفتار «شیوثننم انگهوش مزدایی» برای من برخواند.
10
و این سخن، درمیان سخنان، کارآمدترین سخنی است که گفته شده و برزبان آورده شده و خوانده شده است.
این سخن را چندان توانایی است که اگر همۀ [مردمان] جهان استومند، آن را بیاموزند و به یاد بسپارند، خود را از مرگ رهایی توانند داد.
11
این سخن ما گفته شده است تا هریک از آفریدگان [جهان]، آن را در پرتو بهترین اشه یاد گیرد و

بدان بیندیشد.
12
«یثه»: چنین گوید که زرتشت را «اهو» و «رتو» شناختند.
«اثا»: چنین گوید که او – اهوره مزدا- نیز در نخستین اندیشه، نزد آفریدگان جهان چنین است.
«یثه»: آموزش می دهد که او از همه بزرگتر است.
«اثا: : چنین گوید که آفرینش، او راست.
13
«ونگهوش» : سومین آموزش دین را باز می گوید که زندگی خوب، از آن مزداست.
«دزدا مننگهو» : چنین گوید که آموزگار منش نیک است.
«شیوثننم» : «اهو» را نشان می دهد.
14
از واژۀ «مزدا» بر می آید که او آفرینش راست؛ همان گونه که آفرینش اوراست.
از واژه «خششرم اهورهیی» چنین برمی آید که : ای مزدا! شهریاری مینوی از آن تست.
واژه های «دریگو بیو واستارم» گویای آن کسی است که در پرستاری از درویشان، دوست سپیتمان زرتشت است.
«یثه اهو و یریو....» پنج آموزش دین را در بر می گیرد.
«یثه اهو و یریو....» سراسر «منثره» و سخن اهوره مزداست.

15
اهوره مزدای بهتر، «اهون ویریه...» را بسرود. [آن خدای] بهتر، همۀ [آفرینش نیک] را بیافرید.
اهریمن به تنگ آمد. اهوره مزدا از دور بدان بد سرشت چنین گفت:
نه منش، نه آموزش، نه خرد، نه باور، نه گفتار، نه کردار، نه «دین» و نه روان ما دو[مینو] با هم سازگارند.
16
این گفتار مزدا سه بخش دارد و به چهار پیشه و پنج ردان می نگرد و با دهش و بخشش، سرانجام می گیرد.
-کدامند [سه] بخش این گفتار؟
-اندیشۀ نیک، گفتار نیک، کردار نیک.
17
- کدامند (چهار) پیشه؟
-آتربان، ارتشتار، برزیگر ستور پرور و[دست ورز] سازنده.
خویشکاری همۀ [اینان] در راست اندیشی، راست گفتاری وراست کرداری با اشون مرد پیر و رد دین پژوه، برابر است:
«کنش خویش جهان را به سوی اشه پیش می برند.»
18
-کدامند پنج ردان؟
-خانه خدا، دهخدا، شهربان، شهریار و پنجمین آنان زرتشت (در سرزمینهای دیگر، جز ری زرتشتی)
در ری زرتشتی تنها چهار [تن] ردانند.
-کدامند ردان این سرزمینها؟
- خانه خدا، دهخدا، شهربان، شهریار و پنجمین آنان زرتشت.
19
-اندیشۀ نیک چیست؟
-نخستین منش پاک.
-گفتار نیک چیست؟
- سخن ورجاوند.
-کردار نیک چیسن؟
-سرود ستایش وبرتر شماری آفریدگان پاک.
20
مزدا گفت.
-به که گفت؟
- به اشون مینوی وجهانی.
- چه گفت در سخنی که او را در دل افگند؟
- بهترین شهریار.
- به چه کسی؟
- به اشون وبهتری که در شهریاری، خود کامه نباشد.
21
«اهون ویریه….» را می¬ستاییم.
«اهون ویریه …» را می¬ستاییم. چه بلند برخوانده، چه آهسته باژ گرفته، چه سروده، چه ستوده.
«ینگهه هاتم….»

هات 20
1
اهوره مزدا گفت:
«اشم و هو وهیشتم استی.»
[از این گفتار] بر می¬آید که بهترین نیکی بدو داده شود؛ چنان که دوستداری به دوستدار.
«وهو وهیشتم استی.»
اینچنین دین را [(آموزش دینی را)] کار بندد.
2
«اوشتا استی اوشتا اهمایی.»
از این سخن بر می¬آید که سراسر [دهش] اشه، هر یک از خواستاران اشه راست.
اینچنین پایدار [از این سخن] بر می¬آید که سراسر [دهش] اشه، هر یک از خواستاران اشه راست.
3
«هیت اشایی وهیشتایی اشم.»
[این سخن]، رهنمونی است به سراسر سخن ورجاوند که همۀ «منثره» در برگیرندۀ آن است.
اینچنین آموزش می¬دهد:
اشه از شهریاری مینوی [اهوره] است و ستایندگان اشه را [دهش] اشه ارزانی شودو سوشیانتها شما را اشه بخشند.
سه فرمان ایزدی – سراسر گفتار «اشم و هو….» - سخن فرو فرستاده و گفتار اهوره مزداست.
4
مزدا گفت.
-به که گفت؟
-به اشون مینوی وجهانی.
- چه گفت در سخنی که او را در دل افگند؟
- بهترین شهریار.
- به چه کسی؟
- به اشون وبهتری که در شهریاری، خودکامه نباشد.
5
«اشه وهیشت» را می¬ستاییم.
«اشه وهیشت» را می¬ستاییم؛ چه بلند برخوانده، چه آهسته باژ گرفته، به سروده، چه ستوده.
«ینگهه هاتم….»

هات 21
1
سخن ستایش زرتشت اشون [چنین است]:
«ینگهه هاتم آآت یسن پیتی.»
«ینگهه» ستایش مزدا را می¬آموزد؛ آنچنان که در داد اهوره است.
«هاتم» ستایشی را می¬آموزد که زندگی مردمان جهان را[بکار آید].
2
«یاونگهم» در این جا رهنمونی است به ستایش زنان اشون که درنیایش امشا سپندان، سپنندارمذ را در آغاز می¬ستایند.
سه فرمان ایزدی [-سراسر «ینگهه هاتم….» - ]سخن برازندۀ ستایش است.
-این ستایش، همه کسی راست؟
- ستودن امشا سپندان راست.
3
آنگاه مزدا گفت:
-بهروزی کسی را باد که از او به هرکسی بهروزی رسد!
-شهریار یگانۀ بی همتا – مزدا اهوره – اورا [چنین بهروزی] دهاد!
4
مزدا با این گفتر، چه پیامی داد؟
-پیام بهروزی داد و با واژۀ «بهروزی» به هریک از اشونانی که بوده است و هست و خواهدبود، بهترین بهروزی را پیام داد آن [خداوند] بهتر، مزدای بهتر.
به [زرتشت] اشون بهتر، پیام بهروزی داد هریک از اشونان بهتر را.
5
«ینگهه هاتم....» خوب ستودۀ پاک را می¬ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»

هات 22
1
«اشم وهو....»
اینک برسم و زور نهاده¬ایم دادار اهوره مزدای را یومند فره مندو آمشا سپندان را.
این هوم به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
این شیر روان به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
این گیاه «هذا نئپتا»ی به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
2
با آبهای نیک، این زور آمیخته به هوم، امیخته به شیر، امیخته به «هذا نئپتا» و به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.
با آبهای نیک، آب هوم را خواستار ستایشم.
هاون سنگین را خواستار ستایشم.
هاون آهنین را خواستار ستایشم.
3
این گیاه برسم و پیوستگی به خشنودی رد، یادگیری و کاربندی دین نیک مزدا پرستی ، سرودن «گاهان» و پیوستگی به خشنودی رد اشون، رد اشونی و این هیزم و بخور را خواستار ستایشم.
ترا- ای آذر اهوره مزدا! – و همۀ مزدا آفریدگان نیک اشه نژاد را خواستار ستایشم.

4
خشنودی اهوره مزدا، آمشا سپندان، سروش پارسا و آذر اهوره مزدا، آن رد بزرگوار اشونی را.
19-5
..............................................................................................................................................................................
22-20
[زوت و راسپی:]
..............................................................................................................................................................................
27-23
..............................................................................................................................................................................

هات 23
1
[زوت:]
خواستار ستایشم فروشی¬های آنان را که پیش از این در این خانمانها، روستاها، شهرها وکشورها بودند؛ آنان که آسمان را نگاهداری کردند؛ آب را نگاهداری کردند؛ زمین را نگاهداری کردند؛ جانور را نگاهداری کردند؛ کودک را در زهدانما در باردار نگاهداری کردند تا نمیرد.
2
خواستار ستایشم فروشی¬های اهوره مزدا و امشا سپندان را؛ فروشی¬های همۀ ایردان اشون مینوی را.
خواستار ستایشم فروشی¬های گیومرت، زرتشت سپیتمان، کی گشتاسپ، ایست واستر – پسر زرتشت – و فروشی¬های پاک همۀ نخستین آموزگاران کیش را.
3
خواستار ستایشم فروشی¬های هر یک از اشونان هر زمانی را که بر این زمین مرده است. فروشی-های اشونان را -–چه زن، چه نوجوان، چه دوشیزه – که درکار وکوشش بسر بردندو از این خانه در گذشتند واینک به امید ستایش نیک و پاداشند.
4
خواستار ستایشم فروشی¬های نیرومند پیروز اشونان را.
خواستار ستایشم فروشی¬های نخستین آموزگاران کیش، فروشی¬های نیاکان و فروشی روان خویش را.
خواستار ستایشم، همۀ ردان اشونی، همۀ نیکی دهندگان – ایزدان مینوی و جهانی – را که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش وسزاوار نیایشند.
5
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی وآفرین!
ساونگهی و ویسیه¬ی اشون، ردان اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها وسال را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
[زوت:]
«یثه اهو و یریو...» که زوت مرا بگوید.
[راسپی:]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.

هات 23
1
[زوت:]
خواستار ستایشم فروشی¬های آنان را که پیش از این در این خانمانها، روستاها، شهرها وکشورها بودند؛ آنان که آسمان را نگاهداری کردند؛ آب را نگاهداری کردند؛ زمین را نگاهداری کردند؛ جانور را نگاهداری کردند؛ کودک را در زهدانما در باردار نگاهداری کردند تا نمیرد.
2
خواستار ستایشم فروشی¬های اهوره مزدا و امشا سپندان را؛ فروشی¬های همۀ ایردان اشون مینوی را.
خواستار ستایشم فروشی¬های گیومرت، زرتشت سپیتمان، کی گشتاسپ، ایست واستر – پسر زرتشت – و فروشی¬های پاک همۀ نخستین آموزگاران کیش را.
3
خواستار ستایشم فروشی¬های هر یک از اشونان هر زمانی را که بر این زمین مرده است. فروشی-های اشونان را -–چه زن، چه نوجوان، چه دوشیزه – که درکار وکوشش بسر بردندو از این خانه در گذشتند واینک به امید ستایش نیک و پاداشند.
4
خواستار ستایشم فروشی¬های نیرومند پیروز اشونان را.
خواستار ستایشم فروشی¬های نخستین آموزگاران کیش، فروشی¬های نیاکان و فروشی روان خویش را.
خواستار ستایشم، همۀ ردان اشونی، همۀ نیکی دهندگان – ایزدان مینوی و جهانی – را که به آیین بهترین اشه، برازندۀ ستایش وسزاوار نیایشند.
5
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی وآفرین!
ساونگهی و ویسیه¬ی اشون، ردان اشونی را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
ردان روز و گاهها و ماه وگهنبارها وسال را ستایش ونیایش و خشنودی و آفرین!
[زوت:]
«یثه اهو و یریو...» که زوت مرا بگوید.
[راسپی:]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت:]
«اثارتوش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.

هات 24
1
[زوت و راسپی :]
به اهوره مزدا نیاز می¬کنیم این هوم و میزد و زور و برسم به آیین اشه گسترده و گوشت خوشی دهنده وشیر روان و گیاه هذانئپتای به آیین اشه نهاده را....
2
با آبهای نیک، با این زور آمیخته به هوم، آمیخته به شیر، آمیخته به هذا نئپتای به آیین اشه نهاده، با آبهای نیک، آب هوم، هاون سنگین و هاون آهنین.
3
این گیاه برسم و پیوستگی به خشنودی رد، یادگیری و کاربندی دین نیک مزدا پرستی و سرودن «گاهان» و پیوستگی به خشنودی رد اشون، رد اشونی و این هیزم و بخور، ترا – ای آذر پسر اهوره مزدا! – و همۀ آفریدگان نیک اشه نژاد را پیشکش و نیاز می¬کنم.
اینک این همه را چنین نیاز می¬کنیم:
4
اهوره مزدا، سروش پارسا، امشا سپندان، فروشی¬های اشونان و روانهای اشونان، آذر اهوره مزدا، ردان بزرگوار وسراسر آفرینش اشه را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
5
اینک این همه را چنین نیاز می¬کنیم:
فروشی زرتشت سپیتمان اشون را که درجهان خواستار راستی شد و فروشی¬های همۀ اشونان – آن اشونانی که در گذشته¬اند ، آن اشونانی که زنده¬اندو آن مردانی که [هنوز] زاده نشده اند (سوشیانتهای نوکنندۀ گیتی) – را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
6
ای هوم ومیزد وزور وبرسم به آیین اشه گسترده وگوشت خوشی دهنده وشیر روان وگیاه هذا نئپتای به آیین اشه نهاده را...
8-7
..............................................................................................................................................................................
9
امشا سپندان، شهریاران نیک خوب کنش جاودان زنده وجاودان پاداش بخش را که با منش نیک بسر می¬برند وآمشا سپند بانوان را.
12-10
..............................................................................................................................................................................
27-13
..............................................................................................................................................................................
32-28
..............................................................................................................................................................................
33
اینک این همه را چنین نیاز می¬کنیم:
فروشی¬های نیرومند پیروز اشونان را، فروشی¬های نخستین آموزگاران کیش را، فروشی¬های نیاکان را و فروشی روان خویش را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
34
اینک این همه را نیاز می¬کنم:
همۀ ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
اینک این همه را نیاز می¬کنم:
همۀ نیکی دهندگان – ایزدان مینوی و جهانی – را که به آیین بهترین اشه برازندۀ ستایش و سزاوار نیایشند.

هات 25
3-1
..............................................................................................................................................................................
7-4
..............................................................................................................................................................................
8
همۀ ایزدان اشون مینوی را می¬ستاییم.
همۀ ایزدان اشون جهانی را می ستاییم.

هات 26
1
..............................................................................................................................................................................
2
اینک در میان همۀ این فروشی¬های نخستین، فروشی اهوره مزدا را می ستاییم که مهترین و بهترین وزیباترین و استوارترین و خردمند ترین و برزومندترین وسپند ترین است.
3
فروشی¬های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم.
[فروشی¬های] امشا سپندان را می¬ستاییم؛ آن تیز بینان بزرگوار بسیار زورمند دلیر آهورایی را که ورجا وندان جاودانه¬اند.
4
اینک «جان» و «دین» و «بوی» و «روان» و «فروشی» نخستین آموزگاران و نخستین آموزگاران کیش، مردان وزنان اشونی را که انگیزۀ پیروزی اشه بوده¬اند، می ستاییم.
«گوشورون» نیک کنش را می¬ستاییم.
5
[فروشی¬های] آنان را که انگیزۀ پیروزی اشه بوده اند و فروشی گیومرت اشون را می¬ستاییم.
اینک پاداش و فروشی زرتشت سپیتمان اشون را می¬ستاییم.
فروشی کی گشتاسپ اشون را می¬ستاییم.
فروشی ایست و استری اشون – پسر زرتشت – را می¬ستاییم.
6
اینک «جان» و «دین» و «بوی» و «روان» و«فروشی» نیاکان، مردان و زنانی را که انگیزۀ پیروزی اشه بوده اند ، می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ اشونانی را که بوده اند و هستندو آن مردانی را که [هنوز] زاده نشده اند (سوشیانتهای نوکنندۀ گیتی) می¬ستاییم.
7
اینک روانهای درگذشتگان را می¬ستاییم.
فروشی¬ های آشونان را می¬ستاییم.
همۀ نیاکان در گذشتۀ این خاندان را از آموزگار و آموزنده – [خواه] اشون مردان، [خواه]اشون زنان – می¬ستاییم.
8
فروشی¬های همۀ آموزگاران اشون را می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ آموزگاران اشون را می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ اشون مردان را می¬ستاییم.
فروشی¬های همۀ اشون زنان را می¬ستاییم.

9
فروشی¬های همۀ فرزندان اشون را که از اشونی پدید آمده¬اند، می¬ستاییم.
فروشی¬های اشونانی را که در کشورند می¬ستاییم.
فروشی¬های اشونی را که در بیرون از کشورند می¬ستاییم.
10
فروشی¬های اشون مردان را می¬ستاییم.
فروشی¬های اشون زنان را می¬ستاییم.
همۀ فروشی¬های نیک توانای پاک اشونان را از [فروشی] گیومرت تا سوشیانت پیروز می¬ستاییم.
11
[زوت و راسپی:]
همۀ فروشی¬های اشونان را می¬ستاییم.
روانهای درگذشتگان و فروشی¬های اشونان را می¬ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»
[راسپی :]
«یثه اهو ویریو....» که زوت مرا بگوید.
[زوت :]
«اثار توش اشات چیت هچا....» که پارسا مرد دانا بگوید.

هات 27
1
اینک آن بزرگتر از همه – اهوره مزدا – را«آهو» و «رتو» بر می¬گزینیم تا اهریمن نابکار را براندازیم؛ تا دیو خشم خونین درفش را برافگنم؛ تا دیوان مرندری را برانیم؛ تا همۀ دیوان و دروندان «ورن» را براندازیم...
2
تا اهوره مزدای رایومند فره مند را والا بشتاسیم؛
تا آمشا سپندان را والا بشناسیم؛
تا ستارۀ رایومند فره مند، تشتر پرفروغ را والا بشناسیم؛
تا اشون مرد را والا بشناسیم؛
تا همۀ آفریدگان اشون سپند مینو را والا بشناسیم.
3
«یثه اهو ویریو....»
4
«ای مزدا!
مرا از بهترین گفتارها و کردارها بیاگاهان تا براستی در پرتو «اشه» با «منش نیک: و به آزاد کامی ترا بستایم.
ای اهوره!
با شهریاری مینوی خویش و به خواست خود، زندگانی نو وسرشار از اشه را به ما ارزانی دار.»
5
ای ایریمن گرامی!
بدین جاآی یاری مردان و زنان زرتشتی را، یاری منش نیک را، یاری هر آن «دین» را که درخور مزدی گرانبهاست!
دهش آرمانی«اشه» را که اهوره مزدا ارزانی دارد، خواستارم.
«اشم و هو .....»
6
هوم همچون مزدا توانا، آن رد اشونی، [آن اشون] پالوده و سروش نیک – که با اشی گنجور همراه است- باید هماره در این جا کوشا باشند.
7
ما می آموزیم «اهون ویریه...»ی فرخندۀ ... به آیین اشه سروده را؛ هاون به ایین اشه بکار انداخته وسخن راست گفته را.
اینچنین، آنها فرخنده تر شوند.
8
«ای مزدا اهوره! ای تواناترین! ای آرمیتی! ای اشهی گیتی افزای! ای منش نیک! ای شهریاری مینوی؟
به من گوش فرا دهید و آنگاه که پاداش هر کس را می¬بخشید، بر من بخشایش آورید.
9
ای اهوره!
[خود را] به من بنمای و [درپرتو] «آرمیتی» توش و توانم ده.
ای مزدا!
به پاداش ستایشم از سپندترین «مینو» نیکویی، از «اشه» توانایی بسیار و از «منش نیک» سروری بخش.
10
ای اهوره ی تیزبین!
به شادمانی ورامش من؛ دهش بی مانند خویش را که از «شهریاری مینوی» و از «منش نیک» است، بر من آشکار کن.
ای سپندارمذ!
«دین» مرا به [یاری] «اشه» آموزش ده و روشنی بخش.
11
اینک زرتشت همۀتن و جان وگزیدۀ«منش نیک» خویش را همچون نیازی پیشکش «مزدا» می-کند و گفتار و کردار و دل آگاهی ونیروی خود را نزد «اشه» [ارمغان می¬برد].»
«اشم و هو....»

12
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
ساونگهی و ویسیه ی اشون، اپردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
ردان روز و گاهها و ماه و گهنبارها وسال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
13
«یثه اهو ویریو....»
14
«اشم و هو....»
15
«اهون ویریه....»را می ستاییم.
اردیبهشت زیباترین امشا سپند را می ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»


زرتشت : جلد اول کتاب اوستا - کهن ترین سرودهای ایرانیان
یسنه، هات 42-35 هفت هات
هات 35
1
[زوت :]
اهوره مزدای اشون، رد اشونی را می¬ستاییم.
امشا سپندان، شهریاران نیک خواه را می¬ستاییم.
سراسر هستی اشون مینوی و استومند را می¬ستاییم.
به فرمان اشه ی نیک، به فرمان دین نیک مزدا پرستی.
[راسپی :]
اهوره مزدای اشون....
2
[زورت:]
«هو متنم...» : اندیشۀ نیک، گفتار نیک و کردار نیک را که دراین جا ودر هرجای دیگری و رزیده شده است وورزیده خواهدشد، درود می گوییم و[خود] نیز با جان [ودل] به نیکی همی کوشیم.
3
ای اهوره مزدا! ای اردیبهشت زیبا!
این را برای خویشتن بر می¬گزینیم:
آن اندیشه و گفتار و کرداری را می ورزیم که بهترین کنشهای هر دو جهان است.
4
از پی پاداش پسین، بهترین کنش را همی گوییم به دانایان و نادانان، به شهریاران و شهروندان که جهان را آباد کنند و رامش بخشند.
5
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند: مزدا اهوره و اردیبهشت.
6
آنچه را که هر مرد یا زنی دانست که درست و نیک است، بر اوست که خودبکار بندد ودیگران را نیز بیاگاهاند تا آن را – آنچنان که هست – بکار بندند.
7
اینک شما را بهتر شماریم:
ستایش و نیایش اهوره مزدا و آبادانی جهان را.
اینک خود، این [کنش] را برای شما بجای آوریم و [دیگران را] نیز – آنچنان که بتوانیم- از آن بیاگاهانیم.
8
به سالاری «اشه» به همسایگی «اشه»، هریک از آفریدگان از بهترین پاداش هر دو جهان برخوردار شود.


9
این گفتار فرو فرستادۀ اهوره مزدا را با بهترین منش فراگستریم، آنگاه ترا [-ای زرتشت!-] گوینده و آموزگار آن دانیم.
10
ای اهوره!
اردیبهشت و بهمن وشهریور نیک را، پیش از پیش سرود برسرودها، بیش از پیش درود بر درودها، بیش از پیش ستایش برستایشها [افزاییم].

هات 36
1
ای مزدا اهوره!
نخست به میانجی کنش آذر و به دستیاری سپندمینوی تو، به تو نزدیک می شویم.
آذر کسی را گزند رساند که تو آزردن او را خواسته باشی.
2
ای آذر مزدا اهوره!
به خوشترین روش به سوی ما آی.
با رامش دهنده ترین شادمانی، با شایسته ترین درود، به هنگام دادستان بزرگ، به ما روی آور.
3
تویی [مایۀ] خوشی مزدا اهوره، چونان سپند مینو.
تویی [مایۀ] شادکامی او با کارآمدترین نامی که تراست.
ای آذر مزدا اهوره!
به تو نزدیک می شویم.
4
با اندیشۀ نیک، با روش درست، با گفتار و کردار دانایی نیک به تو نزدیک می¬شویم.
5
ای مزدا اهوره!
ترا نماز می بریم و سپسا می¬گزاریم.
با همۀ اندیشۀ نیک، با همۀ گفتار نیک، با همۀ کردار نیک به تو نزدیک می¬شویم.
6
ای مزدا اهوره!
زیباترین پیکر را در میان پیکرها از آن تو دانیم:
آن بلند [پایگاه] ترین [فروغ جهان] زبرین را که خورشیدش خوانند.
«ینگهه هاتم....»

هات 37
5-1
[زوت: ]
اینک اهوره مزدا را می¬ستاییم ......................................................................................................................

هات 38
1
اینک زمین را می¬ستاییم؛ زمینی که ما را در برگرفته است.
ای اهوره مزدا!
زنان را می¬ستاییم. زنانی را که از آن تو به شمار آیند و از بهترین اشه برخوردارند، می¬ستاییم.
2
با شور دینی، چالاکی، هشیاری و «دین» پاک، پاداش نیک و آرزوی نیک و فراونی نیک و نام نیک و بخشایش نیک را می¬ستاییم.
3
با شور دینی، چالاکی، هشیاری و «دین» پاک، پاداش نیک و آرزوی نیک و فراونی نیک و نام نیک و بخشایش نیک را می¬ستاییم.
3
اینک آبها را می¬ستاییم، آبهای فرو چکیده وگرد آمده و روان شده و خوب کنش اهورایی را.
[ای آبها!]
شما را که به خوبی روان و به خوبی در خورشناوری و به خوبی سزاوار شست و شو وبخشایش دو جهانید، [می¬ستاییم].
4
اینک با نامهایی که اهوره مزدای خوش بخش به شما آبهای نیک داده است شمارا می¬ستاییم. با آن [نامها] شمارا می¬ستاییم. با آن نامها [از شما] دوستی خواهانیم. با آن نامها نماز گزاریم. با آن نامها سپاس گزاریم.
5
ای آبهای بارور!
شمارا به یاری همی خونیم، شما را که همچون مادریدريال شما را که همچون گاوشیرده، پرستاربینوایانیدو از همۀ آشامیدنیها بهتر وخوشترید.
شما نیکان را با رادی بلند بازو بدین جا [همی خوانیم] تا دراین تنگنا ما را پاداش دهید ویاری کنید شما ای مادران زنده!
«ینگهه هاتم»

هات 39
1
اینچنین می ستاییم گوشورون و گوش تشن و روانهای خود و روانهای چارپایان را که مایۀ زندگی ما هستند، که ما برای آنهاییم و آنها برای مایند.
2
روانهای جانوران سودمند دشتی را می¬ستاییم.
اینک روانهای اشون مردان و اشون زنان را – در هر جا که زاده شده باشند – [می¬ستاییم]؛ مردان و زنانی که «دین» نیکشان برای پیروزی اشه کوشیده است و می¬کوشد و خواهد کوشید.
3
اینچنین می¬ستاییم نرینگان و مادینگان نیک را: امشا سپندان جاودان زنده و جاودان پاداش بخش را که با منش نیک بسر می¬برند و آمشا سپند بانوان را.
4
ای اهوره مزدا!
آنچنان که تو به نیکی اندیشیدی و سخن گفتی و رفتار کردی، ما اندیشه و گفتار و کردار نیک خویش را به پیشگاه تو فراز می¬آوریم.
ای مزدا اهوره!
همچنان ترا می¬ستاییم و نیایش می¬کنیم. همچنان ترا نماز می¬بریم و سپاس می¬گزاریم.
به دستیاری پیوند نیک با اشه، با پاداش نیک و با پرهیزگاری نیک، به سوی تو می¬آییم.
«ینگهه هاتم....»

هات 40
1
ای مزدا اهوره!
اینک این پاداش را به یاد آر و آرزوی ما را برآور!
ای مزدا اهوره!
آنچه را تو فرمان داده ای که پاداش دینداری کسی چون من است.
2
این [پاداش] را تو به ما ارزانی داشتی تا چه در زندگی کنونی و چه [در جهان] مینوی، همنشین جاودانۀ تو و اشه باشیم.
3
ای مزدا اهوره!
چنان کن که ارتشتاران به اشه بگروند [و] اشه جویند و برزیگران کوشا را به یگانگی دیر پای، پرشور و استوار دار تا با،[آتربانان] همگام باشند.
4
ای مزدا اهوره!
چنین باد که خویشاوندان و همکاران و یاوران با آنانی از شما که ما با ایشان یگانه ایم، از آن شما به شمار آیند وما از پاکان و اشونانی باشیم که آنچه را آرزو می¬کنیم، به ما ارزانی دارید.
«ینگهه هاتم....»

هات 41
1
سرودها ودرودها و نیایشها [ی خود را] به پیشگاه اهوره مزدا و اردیبهشت فراز آوریم و سزاوار وشایستۀ آنان دانیم.
2
ای مزدا اهوره! ای در میان باشندگان، خوب کنش ترین!
بشود که از شهریاری نیک تو هماره بهره ور شویم!
بشود که در هر دوجهان ، شهریار نیکی بر ما مردان و زنان فرمانروایی کند!
3
ای در میان باشندگان، خوب کنش ترین!
ترا فرخنده و کامیاب و ایزد از اشه برخوردار دانیم.
بشود که تو در هر دو جهان [نگاهبان] تن وجان ما باشی!
4
ای مزدا! ای در میان باشندگان، خوب کنش ترین!
بشود که پناه دیرپای ترا دریابیم و به خود ارزانی داریم!
[بشود که] به دستیاری تو، کامروا و نیرومند شویم و – آنچنان که آرزوی ماست – دیگرگاهی ما را در پناه خود گیری!

5
ای مزدا اهوره!
سرود خوانان وپیام آوران تو خوانده شدیم و [آنرا] پذیرفتیم و به پاداشی که «دین» کسانی همچون ما را نوید دادی، خورسندیم.
6
این [پاداش] را تو به ما ارزانی داشتی تا چه در زندگی کنونی و چه [در جهان] مینوی، همنشین جاودانۀ تو اشه باشیم.
7
«ینگهه هاتم....»
«هومتنم....» اندیشۀ نیک، گفتارنیک و کردار نیک را که در این جا ودر هر جای دیگری ورزیده شده است و ورزیده خواهد شد، درود می¬گوییم و [خود] نیز با جان [ودل] به نیکی همی کوشیم.
«یثه اهو ویریو....»
«اشم و هو ....»
«ینگهه هاتم ....»

هات 42
1
[زوت وراسپی:]
ای آمشا سپندان!
پاره¬های «هفت ههات» را می¬ستاییم.
آبهای چشمه [ساران] را می¬ستاییم.
آبهای گذرگاهها را می¬ستاییم.
بهم پیوستگیهای راهـ [ـها] را می¬ستاییم.
بهم آمدنهای راهـ [ـها] را می¬ستاییم.
2
کوههای آبریزان را می¬ستاییم.
دریاچه های آبزای را می¬ستاییم.
کشتزارهای سود بخش گندم را می¬ستاییم.
نگاهدار و آفریدگار را می¬ستاییم.
مزدا وزرتشت را می¬ستاییم.
3
زمین و آسمان را می¬ستاییم.
باد چالاک مزدا آفریده را می¬ستاییم.
ستیغ البرز کوه را می¬ستاییم.
زمین وهمۀ چیزهای نیک را می¬ستاییم.
4
منش نیک و روانهای اشونان را می¬ستاییم.
[ماهی] «واسی»ی «پنچا سدورا» را می¬ستاییم.
«خر»ی پاک را می¬ستاییم. که در میان دریای «فراخ کرت» ایستاده است.
دریای «فراخ کرت» را می¬ستاییم.
5
هوم زرین برزمند را می¬ستاییم.
هوم گیتی افزای را می¬ستاییم.
هوم دور دارندۀ مرگ را می¬ستاییم.
6
آب روان ومرغ پران را می¬ستاییم.
بازگشت اتربانان را می¬ستاییم؛ آنان که به سرزمینهای دور رفته اند, به کشورهای دیگر که [آموزش] اشه را خواستارند.
همۀ امشا سپندان را می¬ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»

هات 52
1
[زوت و راسپی:]
«یثه اهو ویریو...»
[زوت:]
آنچه را نیک است و آنچه را نیکتر است خوستارم برای سراسر آفرینش اشه که بوده است و هست و خواهد بود.
اشی، بخشندۀ پیروزی دیرپای، به خواست خویش یاری رساند و آرزو را برآورد.
2
[اشی] از همۀ درمانهایی که در آبها و گیاهان و چار پایان است،برخوردار است؛ اوست که ستیزه های دیوان ومردمان [دروند] را – که به زیان این خانه و خانه خدای ورزند – در هم تواند شکست.
3
دهش نیک وپاداش نیک، نیکی پیشین و پسین که پیروزی دیر پای بخشد؛ آنچنان که ما از بزرگترین و بهترین و زیباترین پاداش بهره مند شویم.
4
امشا سپندان را ستایش و نیایش می¬گزاریم وخشنود می¬کنیم و آفرین می¬خوانیم تا این خانمان را بنوازند؛ سراسر آفرینش اشه را بنوازند و سراسر آفرینش دروج را براندازند.
ای اشه!

مزدا را – که نیک خواه آفریدگان است – درود می¬گوییم.
8-5
...............................................................................................................................................................................

هات 54
1
[زوت و راسپی:]
ای ایریمن گرامی!
بدین جا آی یاری مردان و زنان زرتشتی را؛ یاری منش نیک را؛ یاری هر آن «دین»ی را که درخور پاداشی گرانبهاست.
دهش آرمانی اشه را که اهوره مزدا ارزانی دارد؛ خواستارم.
«اشم و هو....»
2
[نماز] ایریمن ایشیه را می¬ستاییم؛ [آن نماز] توانای پیروز دشمن شکن را که در میان گفتارهای اشه بزرگترین آنهاست.
«گاهان» پاک، ردان شهریار اشون را می¬ستاییم.
«ستوت یسنیه» را می¬ستاییم که نخستین داد جهان است.
«ینگهه هاتم....»

هات 55
1
[زوت:]
سراسر هستی [خویش] – تن و استخوان و جان و پیکر و توش و بوی و روان و فروشی – را فراز آوریم ودرخور پیشگاه دانیم.
اینچنین، این همه را در خور پیشگاه «گاهان» اشون؛ ردان شهریار اشون دانیم.
دانیم.
2
«گاهان» پناه و نگاهدار و خورش مینوی مایند؛ ما را روان و خوراک وپوشا کند.
«گاهان» ما را پناه و پایداری بخشند و خورش مینوی دهند؛ «گاهان» ما را روان وخوراک و پوشا کند.
بشود که «گاهان» - در جهان دیگر، پس از جدایی تن وبو [از یکدیگر] – ما را پاداش نیک، پاداش بزرگ، پاداش اشه بخشد.
3
بشود که آنان نزد ما آیند، با نیرو، با پیروزی، با تندرستی، با درمان، با فراوانی، با بالندگی، با امرزش، با یاوری، با نیک خواهی، با اشه، با رادی و با دهش، آن «ستوت یسنیه» ها، آنچنان که مزدای توانا آنان را پیروز مندو جهان آرای بیافریند. نگاهبانی جهان اشه را؛ پاسداری جهان اشه را؛ یاوری پاداش گیران را و پاداش بخشان را و سراسر افرینش اشه را.
4
هر آن اشونی را که با این نماز [ویژه] خشنودی ردان؛ خویشتن را آمرزش خواهان، به پیشگاه تو اندر آید، تو او را به [پایگاههای] اندیشۀ نیک، گفتار نیک وکردار نیک [دربهشت] رسانی.
5
اشه ومنش نیک را می¬ستاییم.
«گاهان» اشون؛ ردان شهریار را می¬ستاییم.
6
«ستوت یسنیه» را می¬ستاییم که نخستین داد جهان است؛ آن که بر شمرده شده، دوچندان گفته شده، آموخته شده، آموزش داده شده ، استوار داشته شده، ورزیده شده ، به یاد سپرده شده، از برخوانده شده، ستوده شده است وجهان هستی را به خواست خویش نو کند.
7
بخش «ستوت یسنیه» را می¬ستاییم.
«ستوت یسنیه»ی از بر خوانده شده، باژ گرفته، سروده شده وستوده شده را می¬ستاییم.
«ینگهه هاتم ....»

هات 56
1
بشود که سروش در این جا باشد ستایش اهوره مزدا را؛ تواناترین اشونی که او را می¬پرستیم، در آغاز همچنان که در انجام.
ایدون بشود که سروش در این جا باشد ستایش اهوره مزدا را، تواناترین اشونی که او را می-پرستیم.
2
بشود که سروش در این جا باشد ستایش آبهای نیک و فروشی¬های اشونانی را که ستودۀ روانهای مایند، در آغاز همچنان که در انجام.
ایدون بشود که سروش در این جا باشد ستایش آبهای نیک و فروشی¬های اشونانی را که ستودۀ روانهای مایند.
3
بشود که سروش در این جا باشد ستایش آبهای نیک – آن نیکان – را و امشا سپندان نیک، آن شهریاران خوب نیک کنش را و ستایش پاداش نیکی را که در خور اشونی است و ما را ارزانی شود.
بشود که سروش نیک پاداش بخش در این جا باشد ستایش آبهای نیک را، در آغاز همچنان که در انجام.
4
ایدون بشود که سورش نیک در این جا باشد ستایش ابهای نیک – آن نیکان – وامشا سپندان نیک، آن شهریاران خوب نیک کنش را و ستایش پاداش نیکی را که درخور اشونی است و ما را ارزانی شود.
بشود که سروش نیک پاداش بخش در این جا باشد ستایش آبهای نیک را.
5
[زوت و راسپی:]
«یثه اهو ویریو....»
«اشم و هو....»
سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای اشون، رد اشه را می¬ستاییم.
«ینگهه هاتم...»


زرتشت : ویسپرد
کرده سوم
[زوت:]
هاونن را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام .
زوت :
آتروخش را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام .
زوت:
فر بر تر را ایستاده خواهم
راسپی :
من آماده ام .
زوت :
آبرت را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام .
زوت :
آسنتر را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام .
زوت :
راسپی را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام .
زوت :
سرشاورز ، آن فرزانه آگاه از«منثره» را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام . «یثه آهو و یریو . . .» که زوت مرا بگوید .
زوت :
«آثار توش آشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
زوت و راسپی :
آتربان را ایستاده خواهم.
ارتشتار را ایستاده خواهم.
برزیگر ستور پرور را ایستاده خواهم.
خانه خدای را ایستاده خواهم .
دهخدا را ایستاده خواهم .
شهربان را ایستاده خواهم .
شهریار سرزمین را ایستاده خواهم .
جوان نیک اندیش ، نیک گفتار و نیک کردار بهدین را ایستاده خواهم.
جوان سخن گوی را ایستاده خواهم .
کسی را که خویشاوندی پیوندی کند، ایستاده خواهم.
[آتروبان] اَشونی را که در کشور است ، ایستاده خواهم .
[آتروبان] فرخنده ای را که [بیرون از کشور] در گردش است ، ایستاده خواهم .
کدبانو را ایستاده خواهم .

ای اهوره مزدا !
زنی را ایستاده خواهم که در اندیشه و گفتار و کردار نیک ، سرآمد و خوب آموخته و فرمانبردار شوهر و [رد ] اشون[ چون ] سپندارمز و [چون] زنانی است که از آن تواند.
اشون مردی را ایستاده خواهم که در اندیشه و گفتار و کردار نیک ،سرآمد و از «خستویی» آگاه و با «کیذ» بیگانه است و«با کنش خود، جهان را به سوی اشه پیش می برد.»

اینک ، هر یک از شما مزدا پرستان را رد همی خوانم و رد به شمار آورم:
امشا سپندان و سوشیانتها را که داناتر ، راست گفتار تر ، یاری کننده تر و خردمند ترند.
بیشترین نیروی دین مزداپرستی را آتربان و ارتشتار و برزیگر ستور پرور همی خوانم .






زوت :
« یثه هو و یریو . . . » که آتروخش مرا بگوید .
راسپی:
«اثار توش اشات چیت هچا . . . »که پارسادمرد دانا بگوید . « یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
«اثار توش اشات چیت هچا . . . »که پارسا مرد دانا بگوید .
راسپی :
ای آتروبان !
تویی زوت ما.
زوت :
« یثه آهو و یر یو . . . » که اترو خش مرا بگوید .
راسپی :
«اثار توش اشات چیت هچا. . . .» که پارسا مرد دانا بگوید .
زوت :
من - زوت - آماده ام که «ستوت بسنیه » را فرا خوانم و باژ گیرم وبسرایم و بستایم .

زرتشت : ویسپرد
کرده ششم
زوت و راسپی :
با آموزش زوت و با درود و رامش و زورها ی ویثوش و سخنان درسته گفته ، امشا سپندان نیک را به نام های زیبایشان همی خوانم.
امشا سپنان نیک را به نام های نیک اَشه همی ستایم ؛ به دین نیک اَشون؛ به دین نیک مزدا پرستی .
مزدا اهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرستشها را بجای می آورند ف می شناسد . من نیز چنین کسای را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم با درود بدانان نزدیک می شوم .
شهریاری مینوی نیک تو - شایان ترین بخشش آرمانی در پرتو اَشه - از آن کسی شود که با شور دل ، بهترین کردارها را بجای آورد .
بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواناترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد، در آغاز همچنان که در انجام .
ایدون بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواا ترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد .

زرتشت : ویسپرد
کرده دوازدهم
1
کسی که رد بزرگوار اهوره مزدا و زرتشت سپیتمان را هوم پالوده است و خواهد پالود ، از گله و رمه ی فراوان برومند، برخوردار باد !
سروش نیک و اَشی گنجور ، باید هماره در اینجا کوشا با شند !

2
ما می اموزیم اَهون و یریه ی فرخنده ی . . . «یس . 27 بند 7 » به آیین اَشه سروده و رودنی را ، هاون به آیین اَشه بکار انداخته و درهم فشارنده ی هوم را ، « ستوت بسینه » و دین مزداپرستی را با اندیشه و گفتار و کردار.

3
4
اینچنین همهی آنها فرخنده تر شوند .
فرخنده برشماریم ،فرخنده دانیم ، فرخنده اندیشیم آفریدگانی را - که اهوره مزدای اششون بیافرید ؛ به میانجی بهمن بپرورانید وبه میانجی اردیبهشت ببالانید .
بشود که ما در میان آفریدگان سپند مینو - آن آفریدگانی که آنان به فرخندگی و کامیابی رهنمونیم - فرخنده تر و کامیاب تر شویم .

5
ای هاون سنگین ! ای هاون آهنین ! که بدین خانه و روستا و شهر و کشور آورده شده و بکار انداخته شده اید ، فرخنده باشید ما را در این روستا و شهرو کشور ؛ فرخنده باشید ما مزداپرستان را که ستایش بجا می آوریم با هیزم و بخور و نماز رد پسند !
اینچنین آنها فرخنده تر شوند .
زوت :
« یثه اهو یریو . . . » که آترو خش مرا بگوید .
راسپی :
«یثه آهو یریو . . . » که زوت مرابگوید .
زوت :
« اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
اَشم وهو . . .

زرتشت : ویسپرد
کرده پانزدهم
1
راسپی :
ای مزدا پرست زرتشتی !
پاها و دست ها و هوش خویش را به نیک کرداری داد و درستی و پرهیز از کارهای زشت کرداری بیداد و نادرستی نگاه دار .
برزیگری خوب باید در اینجا ورزیده شود تا نا رسا، رسا شود .

2
بشود که در اینجا برای ستایش اهوره مزدا - تواناترین اششونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد ؛ در آغاز همچنان که در انجام .
از برخوندن ، باز خواندن ، به یاد سپردن ، در دل گرفتن ، بر شمردن و سرودن «یسنه » ( هفت هات پیروز مند اَشون) را بی هیچ درنگ و لغزشی .

3
سرود های ستایش . . . « بند های 7-6 کرده 9»
.......................................................................................« بندهای 3-1 همین کرده »
سرو ش پارسا ، رد بزرگوار را می ستاییم .
اهوره مزدا را می ستاییم که در اششونی برترین ، که در اَشونی سرآمد است .
همهی سروده ای زرتشتی را می ستاییم .
همهی کنش های نیک ورزیده را می ستاییم ؛ آنچه را که شده است و آنچه را که خواهد شد .

زرتشت : ویسپرد
کرده بیست و دوم
1
زوت و راسپی :
«اَشم وُهو . . . »
با این ستایش و با این درود به امشاسپندان و سوشیانتهای اَشون ، از پی پاداش پسین ، بهترین کنش را همی گوییم به دانایان و نادانان ، به فرمانروایان فرمانبران که جهان را ابادان کنند و رامش بخشند .(بخشی از این بند از بند 4 یس. 35 گرفته شده است .)

2
آنچه را اشون مرد از بهترین اَشه می داند ، آ ن نا اَشون مرد نمی داند .
چنین مباد که ما از او پیروی کنیم ؛ نه در اندیشه ، نه در گفتار و نه در کردار . او راه خویش را در پیش گیرد ؛ چنین مباد که ما هیچ گاه بدو رسیم .
« اَشم وُهو . . . » ( تمام این دو بند دوباره تکرار می شود )

زرتشت : ویسپرد
کرده بیست و چهارم
« اهوره مزدای . . . » ( سر اغاز کرده 13)
اَیریمن َشون ، رد اَشونی را می ستاییم با پتمان ها ، با بند ها ، با زند ، با پرسشها ، با پاسخها ، با دوبار سرودن ، با خوب خواندن از بر خوانده ، با ستایش خوب ستوده .
« به دانش خویش . . . » ( بند 2 کرده 14)
« اینک آذر. . . » ( بند های 3-1 کرده 16)

1
این پاداش را می ستاییم .
این درستی را می ستاییم .
این در مان را می ستاییم .
این فزایندگی را می ستاییم .
این بالندگی را می ستاییم .
این پیروزی را می ستاییم که
آنچه در میان « اَهونَود گاه » و اَیریمن ایشیه ( از آنچه در میان اَهونود گاه < ایریمن ایشیه آمده منظور سراسر پنج گاهان است ) آمده ، گویای اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک است ؛ ستیهیدن با اندیشه ی بد ، گفتار بد و کردار بد را ؛ جبران اندیشه نادرست ، گفتار نادرست و کردار نادرست را.

2
بخش ایریمن ایشیه را می ستاییم .
ما می ستاییم هات ها ، پتمان ها، واژ] ها و بند های ایریمن ایشیه را چه خوانده ، چه باژ گرفته ، چه سروده ، چه ستوده .
« ینگهه هاتم . . . »

3
من نماز اَشه می گزارم.
« اَشم وُ هو . . . »
دیوان را نکوهش می کنم .
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ،دیو ستیز و اهورایی کیشم . . . ( بند 1 یس . 13)
راه یکی است وآن راه اَشه است ؛ همه ی دیگر راهها بیراهه است (یس .72 بند 11زیر.)

زرتشت : ویسپرد
کرده سوم
[زوت:]
هاونن را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام .
زوت :
آتروخش را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام .
زوت:
فر بر تر را ایستاده خواهم
راسپی :
من آماده ام .
زوت :
آبرت را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام .
زوت :
آسنتر را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام .
زوت :
راسپی را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام .
زوت :
سرشاورز ، آن فرزانه آگاه از«منثره» را ایستاده خواهم .
راسپی :
من آماده ام . «یثه آهو و یریو . . .» که زوت مرا بگوید .
زوت :
«آثار توش آشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .
زوت و راسپی :
آتربان را ایستاده خواهم.
ارتشتار را ایستاده خواهم.
برزیگر ستور پرور را ایستاده خواهم.
خانه خدای را ایستاده خواهم .
دهخدا را ایستاده خواهم .
شهربان را ایستاده خواهم .
شهریار سرزمین را ایستاده خواهم .
جوان نیک اندیش ، نیک گفتار و نیک کردار بهدین را ایستاده خواهم.
جوان سخن گوی را ایستاده خواهم .
کسی را که خویشاوندی پیوندی کند، ایستاده خواهم.
[آتروبان] اَشونی را که در کشور است ، ایستاده خواهم .
[آتروبان] فرخنده ای را که [بیرون از کشور] در گردش است ، ایستاده خواهم .
کدبانو را ایستاده خواهم .

ای اهوره مزدا !
زنی را ایستاده خواهم که در اندیشه و گفتار و کردار نیک ، سرآمد و خوب آموخته و فرمانبردار شوهر و [رد ] اشون[ چون ] سپندارمز و [چون] زنانی است که از آن تواند.
اشون مردی را ایستاده خواهم که در اندیشه و گفتار و کردار نیک ،سرآمد و از «خستویی» آگاه و با «کیذ» بیگانه است و«با کنش خود، جهان را به سوی اشه پیش می برد.»

اینک ، هر یک از شما مزدا پرستان را رد همی خوانم و رد به شمار آورم:
امشا سپندان و سوشیانتها را که داناتر ، راست گفتار تر ، یاری کننده تر و خردمند ترند.
بیشترین نیروی دین مزداپرستی را آتربان و ارتشتار و برزیگر ستور پرور همی خوانم .






زوت :
« یثه هو و یریو . . . » که آتروخش مرا بگوید .
راسپی:
«اثار توش اشات چیت هچا . . . »که پارسادمرد دانا بگوید . « یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
«اثار توش اشات چیت هچا . . . »که پارسا مرد دانا بگوید .
راسپی :
ای آتروبان !
تویی زوت ما.
زوت :
« یثه آهو و یر یو . . . » که اترو خش مرا بگوید .
راسپی :
«اثار توش اشات چیت هچا. . . .» که پارسا مرد دانا بگوید .
زوت :
من - زوت - آماده ام که «ستوت بسنیه » را فرا خوانم و باژ گیرم وبسرایم و بستایم .

زرتشت : ویسپرد
کرده ششم
زوت و راسپی :
با آموزش زوت و با درود و رامش و زورها ی ویثوش و سخنان درسته گفته ، امشا سپندان نیک را به نام های زیبایشان همی خوانم.
امشا سپنان نیک را به نام های نیک اَشه همی ستایم ؛ به دین نیک اَشون؛ به دین نیک مزدا پرستی .
مزدا اهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرستشها را بجای می آورند ف می شناسد . من نیز چنین کسای را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم با درود بدانان نزدیک می شوم .
شهریاری مینوی نیک تو - شایان ترین بخشش آرمانی در پرتو اَشه - از آن کسی شود که با شور دل ، بهترین کردارها را بجای آورد .
بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواناترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد، در آغاز همچنان که در انجام .
ایدون بشود که در این جا ستایش اهوره مزدا را - تواا ترین اَشونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد .

زرتشت : ویسپرد
کرده پانزدهم
1
راسپی :
ای مزدا پرست زرتشتی !
پاها و دست ها و هوش خویش را به نیک کرداری داد و درستی و پرهیز از کارهای زشت کرداری بیداد و نادرستی نگاه دار .
برزیگری خوب باید در اینجا ورزیده شود تا نا رسا، رسا شود .

2
بشود که در اینجا برای ستایش اهوره مزدا - تواناترین اششونی که او را می پرستیم - فرمانبرداری باشد ؛ در آغاز همچنان که در انجام .
از برخوندن ، باز خواندن ، به یاد سپردن ، در دل گرفتن ، بر شمردن و سرودن «یسنه » ( هفت هات پیروز مند اَشون) را بی هیچ درنگ و لغزشی .

3
سرود های ستایش . . . « بند های 7-6 کرده 9»
.......................................................................................« بندهای 3-1 همین کرده »
سرو ش پارسا ، رد بزرگوار را می ستاییم .
اهوره مزدا را می ستاییم که در اششونی برترین ، که در اَشونی سرآمد است .
همهی سروده ای زرتشتی را می ستاییم .
همهی کنش های نیک ورزیده را می ستاییم ؛ آنچه را که شده است و آنچه را که خواهد شد .

زرتشت : خرده اوستا
نیرنگ کشتی بستن
پازند :
ای هرمزد خدای!
اهریمن اتوان و دور رانده و زده و شکسته باد !( نیرنگ نیایشهای کوتاه دینی را گویند . « نیرنگ کشتن بستن » ، نیایش ویژه کشتی بستن و پوشاندن سُدره بر تن نوجوان زرتشتی است و آنچه در این بخش می آید ، نیایشی است که موبد برگزلر کننده آیین می خواند و نوجوان با او همخوانی می کند.)
اهریمن ، دیو ، دُروج، جادو ، دُروند ، کوی ، کرپ، ستمگر، گناهکار، اَشموغ ، دشمن و پری ، زده و شکسته باد!
شهریار بد ناتوان باد !
دشمن ستوه باد !
دشمن ناتوان باد!

ای هور مزد خدای!
من از همه گناهان پشیمانم و پتت می کنم .
من از هر گونه ادیشه بد ، گفتار بد و کردار بد که در جهان اندیشیده و گفته کرده ام یا از من سرزده یا در ژرفای نهاد من بوده است ، پشیمانم .
من از گناهانی که در منش و گویش و کنش ، با تن یا روان خویش کرده ام - چه جهانی و چه مینوی - اندوهگین و پشیمانم .
من از این سه : اندیشه ی بد ، گفتار بد و کردار بد ، پشیمانم و پتت می کنم .
اوستا
خشنودی اهوره مزدا و شکستن اهریمن را ، آنچه با خواسته اهوره سازگار تراست آشکر شود .
من نماز اششه می گزارم :
« اَشم وُهو . . . یثه اَهو . . . »
« اَشم وُهو. . . »

ای مزدا !
به یاری من بیا .
من مزدا پرستم .
من خستویم که مزداپرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اَهورایی کیشم .
من اندیشه ی نیک اندیشیده را باور دارم .
من گفتار نیک گفته را باور دارم .
من کردار نیک ورزیده را باور دارم .
من دین مزداپرستی را باور دارم که جنگ را براندازد و رزم افزار را به کنار بگذارد و خویشاوند پیوندی را فرمان دهد؛ دین پاکی که در میان همه ی دین های کنونی وآینده ،بزرگترین و بهترین و زیباترین دین است : دین َهورایی زرتشتی .
همه ی چیزهای نیک را سزاوار اهوره مزدا می دانم .
چنین است باور و خستویی به دین مزداپرستی .
«اَشم وُهو . . .»

زرتشت : خرده اوستا
4 . اویسروثریمگاه
1
خشنودی اهوره مزدا را :« اشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
اویسرو ثریم آیبی گییه ی اشون ، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
فرادت ویسپم هو جیایتی (صفتی است برای فرادت ویسپم یعنی بخشنده زندگی خوب )وزرتشتوم اشون ف ردان اشونی را ستایش و یایش و خشنودی و افرین !

2
فروشی های اشونان و زنان و گروه فرزندانشان و ام ی نیک افریده ی برزمند و بهرام اهوره افریده و او پرتات پیروز را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثارتوش اشات چیت هچا. . . » که پارسا مرد دانا بگوید .

3-4
................................................................................................................................( بند های 3-2 یس. 71)

5
اویسرو ثرویم اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
آیبی گیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
ای اذر اهوره مزدا! ای اشو ! اد رد اشونی ، ترا می ستاییم .
هاون سنگین ، رد اشونی را می ستاییم
هاون آهنین ، رد اشونی را می ستاییم .
ای زور و کشتی برسم اشون به ایین اشه گسترده ردان اشونی می ستاییم .
اب و گیاه را می ستاییم .
روان دلیران اشون ، ردان اشونی را می ستاییم .

6
فرادت ویسپم هو جیایی اشون رد اشونی را می ستاییم .
زرتشت اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
گوشور ون اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
زرتشتوم اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
زرتشت اشون رد اشونی را می ستاییم .

7
آتربان اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
ارتشتار اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
برزیگر ستورپرور اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
خانه خای اشون ،رد اشونی خانواده را می ستاییم .
دهخدای اشون ، رد اشونی روستا را می ستاییم .
شهربان اشون رد اشونی شهر را می ستاییم .
شهریار اشون ، رد اشونی کشور را می ستاییم .

8
جوان نیک اندیش ، نیک گفتار ، نیک کردار و اَشون پاک ، رد پاکی را می ستاییم .
جوان سخن گوی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
اَشون پیوند گزین با خویشاوندان ، رد اشونی را می ستاییم .
اتربان اشون ، رد اشونی را که در درون کشور است ، می ستاییم .
آتربان فرخنده ی اشون ، رد اشونی را که بیرون از کشور در گردش است ، می ستاییم .
کدبانوی اَشون ، رد اشونی خانواده را می ستاییم .

9
اَشون بانوی بسیار نیک اندیش ، بسیار نیک گفتارف بسیار نیک رفتار و نیک آموخته و فرمانبردار شوی را می ستاییم .
ای اهوره مزدا !
اَشونی همچون سپندارمز و زن و مرد اشونی را که ز آن تواند می ستاییم ؛ انان که بسیار نیک اندیشند ، بسیار نیک گفتارند ، بسیار نبک کردارند ؛ آنان که از خستویی آگاه و با کیذ بیگانه اند ؛ آنان که با کنش خویش ، جهن را به سوی اشه پیش می برند ( گاه . یس . 43 بند 6)
ستایش و نیایش زرتشتوم رد را !
زرتشتوم اشون ، رد اشونی را می ستاییم .

10
فروشی های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم .
زنان و گروه فرزندانشان را می ستاییم .
یایریه هوشیتی را می ستاییم .
ام ی نیک افریده ی برزمند را می ستاییم .
بهرام اهوره افریده را می ستاییم .
او پرتات پیروز را می ستاییم .

11-12
....................................................................................................................................................( بند 9 ها .)

13
« یثه آهو و یریو . . . »
ستایش و نیایش و نیرو و زور خواستارم فروشی های اشونان و زنان و گروه فرزندانشان را و یایریه هوشیتی و ام ی نیک آفریده ی برزمند و بهرام اهوره آفریده و اوپرتات پیروز را .
« اَشم وهو . . . »
...................................................................................................................................................( بند 18 نیا .)

زرتشت : خرده اوستا
5. اشهینگاه
1
خشنودی هوره مزدا را : « اَشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست ، زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
اُشهین اَشون ،رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
برجیه ی و نمانیه ی اَشون ، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خqشنودی و آفرین !

2
سروش پارسا پاداش بخش پیروز گیتی افزای و رشن راست ترین و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را ستایش و نیایش و خشنودی آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثارتوش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .

3-4
...............................................................................................................................................( بند های 3-2 یس .71)

5
اشهین اَشون ، رد اشونی را می ستاییم .
اوشه ی زیبا را می ستاییم .
سپیده دمان را می ستاییم ؛ شیدوری که به چالاکی اسب بتازد که مردان را بپرورد ؛ که هوش مردان را بپرورد ؛ بهروزی که با نمانیه بسر برد .
سپیده دمان چالاک را می ستاییم که به چالاکی اسب بتازد و به هفت کشور زمین درآید .
سپیده دمان را می ستاییم .
اهوره مزدای اششو ، رد اَشئنی را می ستاییم .
بهمن را می ستاییم .
اردیبهشت را می ستاییم .
شهریور را می ستاییم .
سپندارمز نیک را می ستاییم .

6
برجیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .
برسم به ایین اشه گسترده ف برسم دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم .
ستایش و نیایش و نمانیه ی رد را .
نمانیه ی اشون ، رد اشونی را می ستاییم .

7
سروش پارسای برزمند گیتی افزای ، رد اششونی را می ستاییم .
رشن راست ترین را می ستاییم .
ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را می ستاییم .

8-9
.........................................................................................................................................................( بند 9 ها.)

10
« یثه آهو یریو . . . »
ستایش و نیایش و نیرو و زور خواستارم سروش پارسای پاداش بخش پیروز گیتی افزای را رشن راست ترین را و ارشتاد گیتی افزای و جهان پرور را !
« اشم وهو . . . »
.........................................................................................................................................................( بند 18 نیا .)

زرتشت : خرده اوستا
آفرینگان گهنبار
1
« یثه آهو ویریو . . . »
« اَشم وهو . . . »
من خستویم که مزدا پرست زرتشتی ، دیو ستیز و اهورایی کیشم .
هاونگاه :
ردان روز و گاهها و ماه وسال و جشنهای سال ( گهنبار ها) را ستایش و نیایش و خشنودی وآفرین !
خشنودی ردان بزرگوار اشونی ، ردان روز و گاهها و ماه و سال و جشنهای سال گهنبارها را که در میان همه ی ردان اشونی ، مهترین ردانند .

2
رد مید یوزرم ، رد مید یوشم ، رد پتیه شهیم ، رد ایاسرم ، رد مید یارم و رد همسپتمدم را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اثارتوش اشات چیت هچا. . . » که پارسا مرد دانا بگوید .

3
ای مزدا پرستان !
اگر بتوانید ، این رد ( میدیوزرم ) را بره ی خردسالی که شیر خوار نباشد ، میزد بدهید .
و اگر کسی نتواند . . .

4
. . . به اندازه ی بسنده هورا بد هد وآن را به نیکان و فرمان گزارانی بنوشاند که بهتر از دیگران از منثره ی آگاهند و در آشه ، اشون ترینند و در شهریاری بهترین شهریارانند . . . ( در این جا چند واژه نامفهوم است ) و درویشان را دلسوزترین و دادرس ترین و رامش بخش ترین یاورند .
و اگر کسی نتواند . . .

5
. . . بار بزرگی از هیزم خشک برگزیده به خانه ی این رد ( رد یا موبدی که ایین نیایش رابرگزار می کند) بیاورد .
و اگر کسی نتواند یا بتواند ، پس همچند پشته ای یا همچند بغلی یا همچند دسته ای هیزم خشک برگزیده به خانه رد بیاورد . . .

6
. . . آنگاه شهریاری را از آن اهوره مزدا - که بهتر از هر کس شهریاری کند - بداند :
براستی شهریاری را از آن کسی شمریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند : مزدا اهوره و اردیبهشت
این است میزد ی که پیشکش آورد و مایه ی خشنودی رد شود .

7
از آغاز سال تا مید یوزرم در ماه اردیبهشت در روز دادار( دی به مهر) ، چهل و پنج روز است . کسی که نخستین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر میش با برّ ه به آیین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که نخستین میزد را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزدا پرستان در خور بند گی نخواند .

8
از مید یوزرم تا مید یوشم در ماه تیر در روز دادار ( دی به مهر) ، شصت روز است . کسی که دومین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر ماده گاو با گوساله به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت!
ردی که دومین میزد را داده باشد ، بهدینی که میزد را نداده است ، در میان مزدا پرستان پیمان شناس نخواند .

9
از مید یوشم تا پتیه شهیم در ماه شهریور در روز انیران ، هفتاد و پنج روز است . کسی که سومین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار سر مادیان با کرّه به ایین اشه و نیکی ،آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ردی که سومین میزد را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان شایسته ی درآمدن به ورگرم نخواند .

10
از پتیه شهیم تا ایا سرم در ماه مهر در روز انیران ، سی روز است . کسی که چهارمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هزار نفر ماده اشتر با کرّه به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت
ردی که چهارمین میزد را داده باشد بهدینی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان از ستور برگزیده اش ، بی بهره کند .

11
ازایاسرم تا مید یارم در ماه دی در روز بهرام ، هشتاد روز است ، کسی که پنجمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر همچند پاداش کسی که در این جهان ، هزار سر از هریک از ستوران به ایین اشه و نیکی ، آمرزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که پنجمین میزد را داده باشد ، کسی را که میزد نداده است ، در میان مزداپرستان از هرگونه دارایی جهان بی بهره کند .

12
از مید یارم تا همسپتدم در روز وهیشتوایشت گاه هفتاد و پنج روز است . کسی که ششمین میزد را بدهد ، پاداش او در جهان دیگر ، همچند پاداش کسی است که در این جهان ، هرآن خشک و تری را که درآن بزرگ و خوبی و زیبایی هست ، به آیین اشه و نیکی ، آمزش روان خویش را به اشون مردان ( مهرورزان به اردیبهشت ) بخشیده باشد .
ای سپیتمان زرتشت !
ردی که ششمی میزد را را داده باشد ، بهدینی را که میزد نداده است ، از دین زرتشتی بی بهره کند .

13
پس بی آن که گناهی دیگر از او سر زده باشد، رواست که بر او بخوروشند و او را همچون کسی که به گناه نارشنی آلوده شده باشد ، برانند . پس بی آن که گناهی دیگر از او سر زده باشد ، رواست که با او همچون آلوده به گناه نارشنی رفتار کنند . رد بهدین چنین کند ، چنان که بهدین با رد .
« اشم وهو . . . »

14-18
.........................................................................................................................................( بند های 12-8 دهمان )

19
..........................................................................................................................................( بند های 2-1 همین آفرینگان تا پیش از راسپی)
« اشم وهو . . . »
بشود که چان پیش اید . . . ( دنباله جمله ، بند 12 دهمان)
« یثه آهو ویریو . . . »
« اشم وهو . . . »
........................................................................................................................................( بند 18 نیا)

زرتشت : وندیدا
فرگرد سوم بخش یکم
1
ای دادار جهان استومند ! ای اَشون !
کجاست نخستین جایی که زمین در آنجا بیشتر از همه جا شادکام شود .
اهوره مزداپاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
چنین جایی ، انجاست که اَشونی بر آن گام پیش نهد ؛ هیزم پاک در دست ، برسم در دست ، هاون در دست ، شیر پیشکشی در دست ، به درست باوری در کار آیین گزاری و به آوای بلند ، مهر فراخ چراگاه و رام بخشنده ی چراگاههای خوب را نیایش کنان .

2
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کجاست دومین جایی که زمین در آنجا بیشتر از همه جا شادکام شود ؟

3
اهوره مزدا پاسخ داد :
چنین جایی ، آن جاست که اَشونی خانه ای برپای دارد با موبدی در آن ؛ با گله ای گاو ، کد بانویی ، فرزندانی و رمه هایی خوب در آن . خانه ای که در آن ، گله ی گاوان بخوبی پرورده شود ؛ اشونی افزونی گیرد ؛ خوراک ستوران فراوان باشد ؛ سگ خوب پرورش یابد ؛ کدبانو کامیاب شود ؛ فرزندان ببالند ؛ آتش فروزان بماند و هریک از نیایشهای نیک زندگی بخوبی برخوانده شود .

4
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کجاست سومین جایی که زمین در آن جا بیشتر از همه شادکام شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد:
ای سپیتمان زرتشت !
چنین جایی ، انجاست که اشونی هرچه بیشتر گندم و گیاه و درختان میوه بکارد ؛ جایی که چنین کسی زمینهای خشک را ابیاری و زمینهای تر را زه کشی کند .

5
ای دادار جهان استومند ، ای اَشون !
کجاست چهارمین جایی که زمین در آنجا بیشتر از همه جا شادکام شود؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
چنین جایی آنجاست که هر چه بیشتر رمه ها و ستوران را درآن بپرورند .

6
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کجاست پنجمین جایی که زمین در انجا بیشتر از همه جا شادکام شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد:
چنین جایی ، آن جاست که رمه ها و ستوران ، کود فراوان برجای نهند .

بخش دوم
7
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کجاست جایی که در آن زمین به تلخ ترین اندوه دچار شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد:
چنین جایی ، گردنه ی آرزو ر است که بر فراز آن گروههای دیوان از کنام دروج (دوزخ ) به پیش تازند .

8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کجاست دومین جایی که زمین در آنجا به تلخ ترین اندوه دچار شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
چنین جایی ، انجاست که مردارهای بسیاری از مردمان و سگان را به خاک سپارند .

9
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کجاست سومین جایی که زمین در آنجا به تلخ ترین اندوه دچار شود ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
چنین جایی ، آن جاست که در آن دخمه های بسیار برپا کنند و مردارهای مردمان را در آنها بینبارند ( دخمه هایی که دیر زمانی برپای می ماند و مردارهای بسیاری ر آنها انباشته می شود وزمین را می آلاید .)

10
ای دادار جهان استومند ! ای اَشون !
کجاست پنجمین جایی که زمین در آنجا به تلخ ترین اندوه دچار شود؟
اهوره مزداپاسخ داد؟
ای سپیتمان زرتشت !
چنین جایی ، آن جاست که زن و فرزندان اَشون مردی را در راهی خشک و گردآلود ، به بندگی برده باشند و آنان شیون برآورند .

بخش سوم
12
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
کیست نخستین کسی که زمین را بیشتر از همه شادکام کند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد ؟
کسی است که هرچه بیشتر مردارهای مردمان وسگان را از خاک برآورد .

13
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کیست دومین کسی که زمین را بیشتر از همه شادکام کند ؟
اهوره مزداپاسخ داد :
کسی است که دخمه های انباشته از مردار را فرو ریزد .

14
هیچ یک از مردمان نباید خود به تنهایی ، مرده ی را به دخمه برد . هرگاه کسی خود به تنهایی مرده ای را به دخمه برد ، نسو بر او می تازد تا او را از راه بینی و چشم و زبان و آرواره ها و اندام نرینگی یا مادینگی و پشت مرده ، آلوده کند و به پلیدی بیالاید .
این دروج ، این نسو بر او فرو افتد و او را تا بن ناخنها بیالاید واو از آن پس همواره ناپاک ماند .

15
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کجاست جای کسی که خود به تنهایی ، مرده ای را به دخمه برد ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
جای چنین کسی ، بی آب و گیاه ترین و تهی ترین و خشک ترین جای این زمین است که رمه ها و گله ها کمتر از آن بگذرند ؛ که آتش ـ پسراهوره مزدا ـ در ان« کمتر برافروخته شود ؛ که دسته های برسم ویژه ی آیین کمتر بدان جا برده شود؛ که مردم اَشون کمتر از آن جا بگذرند .

16
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
چه اندازه دور از آتش ؟
چه اندازه دور از آب؟
چه اندازه دور از دسته های برسم ویژه ی آیین ؟
چه انداازه دور از مردم اشون؟

17
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی گام دور از آتش .
سی گام دور از آب .
سه گام دور از دسته های برسم ویژه آیین .
سه گام دور از مردم اَشون .

18
مزدا پرستان باید گرداگرد آنجا چینه ای برآورندد ( چنین جایی را ارمشتگاه یعنی جای شخص ناپاک می خوانند .) و در درون آن ، او را خوراک و جامه دهند : ناگوارترین خوراک و فرسوده ترین جامه ؛ خوراکی ناچیز و تن پوشی اندک مایه .

19
آنگاه او را در آنجا رها کنند که بزید تا روزگار پیری یا فرسودگی یا فرتوتی برسد .

20
هنگامی که به روزگار پیری یا فرسودگی یا فرتوتی رسید ، مزداپرستان باید مردی توانا و زورمند و چیره دست را فرمان دهند تا بر سرکوه ، پوست از تن وی برکشد و سر از تن او برگیرد .آنگاه مردار او را نزد آزمند ترین آفریدگان مردارخوار آهوره مزدا ، نزد غرابان آزمند بیفگند و این سخنان را برخوانند :

21
« مردی در این جاست ، از همه ی اندیشه ها و گفتارها و کردارهای اهریمنی خویش پشیمان شده است . اگر کردار اهریمنی دیگری از او سر زده باشد ، در آیین پتت ویژه ی او بخشوده شده است ؛ اما اگر هیچ کردار اهریمنی دیگری از او سر نزده باشد ، بدین پشیمانی خویش ، جاودانه بخشوده و آمرزیده است »

22
ای دادار جهان استومند! ای اشون !
کیست سومین کسی که زمین را بیشتر از همه شادکام کند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کسی است که هر چه بیشتر لانه های آفریدگان اهریمن را بینبارد .

23
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کیست چهارمین کسی که بیشتر از همه زمین را شادکام کند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
کسی است که هرچه بیشتر گندم و گیاه و درختان میوه بکارد ؛ کسی است که زمینهای خشک را آبیاری و زمین های تر را زه کشی کند .

24
زمینی که دیر زمانی کشت نشده بماند و بذری برآن نیفشانند ، ناشادکام است و برزیگری را آرزو کند ؛ همچون دوشیزه ای خوش اندام که دیر زمانی بی فرزند مانده باشد و شوهری خوب آرزو کند .

25
ای سپیتمان زرتشت !
کسی که زمین را با دست چپ و دست راست ، با دست راست و دست چپ کشت کند ، زمین بدو فراوانر بخشد ؛ همچون دوشیزه ی تازه به خانه شوی رفته که در بستر خویش ، شوهر را فرزندانی بزاید ، زمین نیز میوه های فراوان ببار آورد .

26
ای سپیتمان زرتشت !
کسی که زمین را با دست چپ و دست راست ، با دست راست و دست چپ کشت کند ، زمین بدو چنین گوید :

27
ای مرد ای آنکه مرا با دست چپ و دست راست ،با دست راست و دست چپ کشت کردی !
مردم همیشه بدین جا درآیند و خواستار نان شوند . در این جا من همواره بار آورم و همه گونه خوراک و گندم فراوان بهره تو شود ( نخستین بار دانه های خوراکی را برای تو می آورم . هنگامی که چیز خوبی بروید ، نخستین بار برای تو می روید .)

28
ای سپیتمان زرتشت !
کسی که زمین را با دست چپ و دست راست ، بادست راست و دست چپ کشت نکند ، زمین بدو چنین گوید :

29
ای مرد ! ای آنکه مرا با دست چپ و دست راست ، با دست راست و دست چپ کشت نکردی !
همواره بر در بیگانگان و در میان خواستاران نان بایستی ؛ همواره در آنجا چشم به راه مانی تا تو را ازدر برانند ( آنان چیزهای خوب به خود بر می دارند و چیزهای بد را برای تو می فرستند )
چنین است پاسخی که توانگران به تو دهند .

30
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کدام است خوراکی که دین مزدا را سیر کند ؟( کدام است کارهای نیکی که دین مزدا را روایی بخشد وآن را چون خوراکی بپرورد ؟)
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
کشت گندم است دیگر باره و دیگر باره .

31
کسی که غلّه بکارد ، اَشه می کارد . او دین مزدا را برتر و برتر می رویاند ؛ او دین مزدا را چندان نیرومند می کند که با صد نیایش توان کرد .

32
هنگامی که جو ببا رآید ، دیوان از جا بر می جهند .
هنگامی که گندم فراوان بروید ، دل دیوان از هراس می لرزد .
هنگامی که گندم آرد شود ، دیوان ناله برمی آورند .
هنگامی که گندم خرمن شود ، دیوان نابود می شوند .
در خانه ای که گندم اینچنین به ببار آید ، دیوان بیش نمی پایند .
از خانه ای که گندم اینچنین ببار آید ، دیوان دور رانده می شوند .
هنگامی که در خانه ای انباری از گندم باشد ، چنان است که آهن سرخ گدازان در گلو گاه دیوان به گردش آید .

33
بشود که موبد این منثره ورجاوند را به مردمان بیاموزد :
« هیچ کس بی خوراک ، توان آن ندارد که به آیین اشه رفتار کند ؛ توان آن ندارد که برزیگری کند ؛ توان آن ندارد ه فرزندانی پدید آورد »
هریک از آفریدگت جهان استومند با خوردن زنده ماند و از نخوردن بمیرد .

34
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کیست پنجمین کسی که زمین را بیشتر از همه شادکام کند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
کسی است که زمین را بخوبی کشت کند و آن را به اشونی بسپارد .

35
ای سپیتمان زرتشت !
کسی که زمین را کشت کند و آن را به مهربانب و پرهیزگاری ، به اشونی نسپارد ، سپندارمذ او را در تاریکی زمین ، در جهان اندوه و پریشانی ، در سرزمین شور بختی و تباهی ، در کنام دروج ( دوزخ ) فرا افگند .

بخش چهارم
36
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که مردار مردمان یا سگان را به خاک سپارد و تا شش ماه از خاک برنیاورد ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
پانصد تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هزار تازیانه باسرو شو ـ چرن .

37
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که مردار مردمان یا سگان را به خاک سپارد و تا یک سال از خاک برنیاورد ، پاد افره گناهش چیست ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
هزار ازیانه با اسپهه ـ اشترا ، هزار تازیانه باسرو شو ـ چرن .

38
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کسی که مردار مردمان یا سگان را به خاک سپارد و تا دو سال از خاک برنیاورد ، پاد افره گناهش چیست و تاوان گاهکاری او کدام است و چگونه می تواند خود را از آلودگی بدان گناه پاک کند ؟

39
اهوره مزدا پاسخ داد :
چنین گناهی را هیچ پاد افره و تاوانی نیست . چنین گناهکاری را هیچ چاره ای نتوان اندیشید . این داد شکنی است و هیچ پاد افره و تاوانی ، گاه آن را پاک نتواند کرد .

40
در چه هنگام چنین است ؟
هنگامی چنین است که گناهکار ، آموزگار دین مزدا یادین آگاه باشد (موبد یا دستور باشد )
هر گاه گناهکار آموزگار دین مزدا یا دین آگاه نباشد و به گناه خویش خستو شود و پیمان بندد که دیگر هرگز چنین کردار اروایی از او سر نزند ، مزدا گناهش را می بخشاید .

41
ای سپیتمان زرتشت !
براستی دین مزدا کسی را که به این دین درآید ، از بندهای گناهانش رهایی می بخشد .
دین مزدا گناه نادرستکاری را می بخشاید .( او می داند که دزدی نارواست ؛ اما می پندارد که ربودن دارایی توانگر و بخشیدن آن به بینوایان کرداری اشونانه است)
دین مزدا گناه کشتن یکی از اشونان را می بخشاید (د او می داند که کشتن کرگ ارزان رواست ؛ اما نمی داند که چنین کاری را نمی توان بی فرمان داور کرد )
دین مزدا گناه خاک سپاری مردار را می بخشاید ( او می داند که خاک سپاری مردار نارواست ؛اما می پندارد که اگر او چنین کند تا سگان یا روباهان نتواند آن مرد را برگیرند و به آتش یا آب درافگنند ، او کردار اشونانه داشته است .)
دین مزدا گناه کردارهایی را که هیچ تاوانی برای آنها نیست ، می بخشاید .
دین مزدا پاد افره ی سنگین ترین گناه را می بخشاید .
دین مزدا هر گناهی را که مردمان می توانند به آن دست بیالایند ، می بخشاید .

42
ای سپیتمان زرتشت !
دین مزدا اشون را از هرگونه اندیشه و گفتار و کردار بد پاک می کند ؛ همچون بادی پرتوان و شتابان که دشت را
ای سپیتمان زرتشت !
بشود که از این پس ، همه ی کردارهای تو نیک باشد . دین مزدا گناه ترا تاوانی گران داده است .