عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
امام خمینی : رباعیات
چراغ فطرت
فاطی که به قول خویش، اهل نظر است
در فلسفه کوششش بسی بیشتر است
باشد که به خود آید و بیدار شود
داند که چراغ فطرتش در خطر است
امام خمینی : رباعیات
گمان
افسوس که ایّام جوانی بگذشت
حالی نشد و جهان فانی بگذشت
مطلوب همه جهانْ نهان است، هنوز
دیدی همه عمر در گمانی بگذشت؟
امام خمینی : رباعیات
هستی دوست
جز هستیِ دوست در جهان، نتوان یافت
در نیست نشانه‏ ای ز جان نتوان یافت
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
در کوْن و مکان به غیر آن نتوان یافت
امام خمینی : رباعیات
نتوان یافت
با فلسفه، ره به سوی او نتوان یافت
با چشم علیل، کوی او نتوان یافت
این فلسفه را بِهِل که بی شهپر عشق
اشراقِ جمیلِ رویِ او نتوان یافت
امام خمینی : رباعیات
حجاب اکبر
فاطی که به علم فلسفه می‏نازد
بر علم دگر به آشکارا تازد
ترسم که در این حجاب اکبر، آخر
غافل شود و هستی خود را بازد
امام خمینی : رباعیات
عارف
آن کس که به زعم خویش، عارف باشد
غوّاص به دریای معارف باشد
روزی اگر از حجاب آزاد شود
بیند که به لاک خویش واقف باشد
امام خمینی : رباعیات
فلسفه
فاطی که فنون فلسفه می‏خواند
از فلسفه فا و لام و سین می‏داند
امیّد من آن است که با نورِخدا
خود را ز حجاب فلسفه برهاند
امام خمینی : رباعیات
حجاب
آنان که به علم فلسفه می‏نازند
بر علم دگر به آشکارا تازند
ترسم که در این حجاب اکبر، آخر
سرگرم شوند و خویشتن را بازند
امام خمینی : رباعیات
بیراهه
علمی که جز اصطلاح و الفاظ نبود
تیرگی و حجاب، چیزی نفزود
هر چند تو حکمت الهی خوانیش
راهی به سوی کعبه عاشق ننمود
امام خمینی : رباعیات
فروغ رخ
آن کس که رخش ندید، خفاش بُوَد
خورشیدْ، فروغ رخ زیباش بُوَد
سرّ است و هر آنچه هست اندر دو جهان
از جلوه ی نورِ روی او فاش بُوَد
امام خمینی : رباعیات
فیض وجود
جز فیض وجود او، نباشد هرگز
عکس نمود او، نباشد هرگز
مرگ است، اگر هستی دیگر بینی
بودی جز بود او، نباشد هرگز
امام خمینی : رباعیات
مفتون
دیوانه شو، این عقال از پا واکن
طاووس، ز جلوه زاغ را رسوا کن
حال دلِ عقل را ز دیوانه مپرس
مفتون عقال و عقل را پیدا کن
امام خمینی : رباعیات
راه دیوانگی
فرزانه شو و ز فرّ خود غافل شو
از علم و هنر گریز کن، جاهل شو
طی کن ره دیوانگی و بیخردی
یا دوست بخواه یا برو عاقل شو
امام خمینی : رباعیات
معرفت
فاطی، تو و حقِّ معرفت یعنی چه؟
دریافت ذات بی‏صفت یعنی چه؟
ناخوانده الف به یا نخواهی رَه یافت
ناکرده سلوک موهبت، یعنی چه؟
امام خمینی : رباعیات
شیفتگان
این شیفتگان که در صراطند، همه
جوینده چشمه حیاتند، همه
حق می‏طلبند و خود ندانند آن را
در آب به دنبال فُراتند، همه
امام خمینی : رباعیات
دوست
غیر از در دوست، در جهان کی یابی؟
جز او به زمین و آسمان کی یابی؟
او نور زمین و آسمانها باشد
قرآن گوید، چنان نشان کی یابی؟
امام خمینی : رباعیات
عیان
فارغ اگر از هر دو جهان گردیدی
از دیده این و آن، نهان گردیدی
طومار وجود را به هم پیچیدی
یار از پس پرده‏ها عیان گردیدی
امام خمینی : رباعیات
محفل دوست
در محفل دوست، نیست جز دود و دمی
در حلقه صوفیان، نه لا، نه نعمی
گر شادی و غم می‏طلبی، بیرون شو
اینجا نتوان یافت، نه شادی، نه غمی
امام خمینی : رباعیات
خار راه
این فلسفه را که علم اعلا خوانی
برتر ز علوم دیگرش می‏دانی
خاری زره سالک عاشق نگرفت
هر چند به‏عرش اعظمش بنشانی
امام خمینی : رباعیات
فارغ
فرّخ روزی که فارغ از خویش شوی
از هر دو جهان گذشته، درویش شوی
طغیان کنی و خرمن هستی سوزی
یا حق گویان، رسته ز هر کیش شوی