عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۰
دورم اگر از سعادت خدمت تو
پیوسته دلست آینهٔ طلعت تو
از گرمی آفتاب هجرم چه غمست
دارم چو پناه سایهٔ دولت تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۲
جان و دل من فدای خاک در تو
گر فرمایی بدیده آیم بر تو
وصلت گوید که تو نداری سرما
بی سر بادا هر که ندارد سر تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۱
ای آمده کار من به جان از غم تو
تنگ آمده بر دلم جهان از غم تو
هان ای دل و دیده تا به سر برنکنم
خاک همه دشت خاوران از غم تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۵
هر چند که یار سر گرانست به تو
غمگین نشوی که مهربانست به تو
دلدار مثال صورت آینه است
تا تو نگرانی نگرانست به تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۶
ای در دل من اصل تمنا همه تو
وی در سر من مایهٔ سودا همه تو
هر چند به روزگار در می‌نگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۸
شبهای دراز ای دریغا بی تو
تو خفته بناز ای دریغا بی تو
دوری و فراق ای دریغا بی تو
من در تک و تاز ای دریغا بی تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۸۹
درد دل من دواش می‌دانی تو
سوز دل من سزاش می‌دانی تو
من غرق گنه پردهٔ عصیان در پیش
پنهان چه کنم که فاش می‌دانی تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۰
ای شمع دلم قامت سنجیدهٔ تو
وصل تو حیوت این ستمدیدهٔ تو
چون آینه پر شد دلم از عکس رخت
سویت نگرم ولیک از دیدهٔ تو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۲
ما را نبود دلی که کار آید ازو
جز ناله که هر دمی هزار آید ازو
چندان گریم که کوچه‌ها گل گردد
نی روید و نالهای زار آید ازو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۳
زلفش بکشی شب دراز آید ازو
ور بگذاری چنگل باز آید ازو
ور پیچ و خمش ز یک دگر باز کنی
عالم عالم مشک فراز آید ازو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۹۷
ای دل چو فراق یار دیدی خون شو
وی دیده موافقت بکن جیحون شو
ای جان تو عزیزتر نه‌ای از یارم
بی یار نخواهمت زتن بیرون شو
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۰
ای خاک نشین درگه قدر تو ماه
دست هوس از دامن وصلت کوتاه
در کوی تو زان خانه گرفتم که مباد
آزرده شود خیالت از دوری راه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۶
از هر چه نه از بهر تو کردم توبه
ور بی تو غمی خوردم از آن غم توبه
و آن نیز که بعد ازین برای تو کنم
گر بهتر از آن توان از آن هم توبه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱۷
هجران ترا چو گرم شد هنگامه
بر آتش من قطره فشان از خامه
من رفتم و مرغ روح من پیش تو ماند
تا همچو کبوتر از تو آرد نامه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱۹
ای چشم تو چشم چشمه هر چشم همه
بی چشم تو نور نیست بر چشم همه
چشم همه را نظر بسوی تو بود
از چشم تو چشمه‌هاست در چشم همه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۱
ای روی تو مهر عالم آرای همه
وصل تو شب و روز تمنای همه
گر با دگران به ز منی وای بمن
ور با همه کس همچو منی وای همه
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۵
دارم صنمی چهره برافروخته‌ای
وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای
او عاشق دیگری و من عاشق او
پروانه صفت سوخته‌ای سوخته‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲۶
من کیستم آتش به دل افروخته‌ای
وز خرمن دهر دیده بر دوخته‌ای
در راه وفا چو سنگ و آتش گردم
شاید که رسم به صبحت سوخته‌ای
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۴
زلفت سیمست و مشک را کان گشتی
از بسکه بجستی تو همه آن گشتی
ای آتش تا سرد بدی سوختیم
ای وای از آن روز که سوزان گشتی
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۳۶
در کوی خودم مسکن و ماوا دادی
در بزم وصال خود مرا جادادی
القصه به صد کرشمه و ناز مرا
عاشق کردی و سر به صحرا دادی