عبارات مورد جستجو در ۱۰۶۳ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : بخش چهاردهم
(۲۰) حکایت دیوانۀ چوب سوار
یکی دیوانه چوبی بر نشسته
بتگ میشد چو اسپی تنگ بسته
دهانی داشت همچون گل ز خنده
چو بلبل جوش در عالم فکنده
یکی پرسید ازو کای مردِ درگاه
چنین گرم ازچه میتازی تودر راه
چنین گفت او که در میدانِ عالم
هوس دارم سواری کرد یک دم
که چون دستم فرو بندند ناکام
نجنبد یک سر مویم بر اندام
اگر هستی درین میدان تو بر کار
نصیب خویشتن مردانه بردار
چو از ماضی و مستقبل خبر نیست
بجز عمر تو نقدی ما حضر نیست
مده این نقد را بر نسیه بر باد
که بر نسیه کسی ننهاد بنیاد
چو یک نقطهست از عمر تو بر کار
هزاران چرخ زن بر وی چو پرگار
خوشی با نقدِ این الوقت میساز
چو بیکاران به پیش و پس مشو باز
اگر تو پس روی و پیش آئی
بلای روزگار خویش آئی
بتگ میشد چو اسپی تنگ بسته
دهانی داشت همچون گل ز خنده
چو بلبل جوش در عالم فکنده
یکی پرسید ازو کای مردِ درگاه
چنین گرم ازچه میتازی تودر راه
چنین گفت او که در میدانِ عالم
هوس دارم سواری کرد یک دم
که چون دستم فرو بندند ناکام
نجنبد یک سر مویم بر اندام
اگر هستی درین میدان تو بر کار
نصیب خویشتن مردانه بردار
چو از ماضی و مستقبل خبر نیست
بجز عمر تو نقدی ما حضر نیست
مده این نقد را بر نسیه بر باد
که بر نسیه کسی ننهاد بنیاد
چو یک نقطهست از عمر تو بر کار
هزاران چرخ زن بر وی چو پرگار
خوشی با نقدِ این الوقت میساز
چو بیکاران به پیش و پس مشو باز
اگر تو پس روی و پیش آئی
بلای روزگار خویش آئی
عطار نیشابوری : بلبل نامه
مجادله کردن بلبل با موش خوار و جواب او
بیا ای مرغ نابالغ کجائی
ز عمر نازنین غافل چرائی
دریغا برگ عمرت رفت بر باد
دمی ناکرده خود را از جهان شاد
اگر پرت بدی یعنی که دانش
اگر بالت بدی یعنی که بینش
بپری تا درخت جاودانی
وگرنه تا ابد اینجا بمانی
ز شوق آشیان ای مرغ افلاک
شدی افتان و خیزان بر سر خاک
مکن سستی که دوران سخت تند است
ز پیران کار طفلان ناپسند است
بزرگی و ولی آزار خواری
کم آزادی ولی مردار خواری
مشام آکنده از گند مردار
چو زاغ وسگ شوی برگند مردار
مکن با زاغ و با سگ هم نشینی
چو خواهی گلشن سیمرغ بینی
تو هشیاری دل چون بارداری
تو از مردار خوردن دان که خواری
بمرداری فرود آوردهٔ سر
چرا تازی بدانش بر سر افسر
چرا عاشق نباشی تا بباشی
برون از زاهدان رومی خراشی
تو مستی باش تا هشیار گردی
ز عمر خویشتن بیزار گردی
ز عمر نازنین غافل چرائی
دریغا برگ عمرت رفت بر باد
دمی ناکرده خود را از جهان شاد
اگر پرت بدی یعنی که دانش
اگر بالت بدی یعنی که بینش
بپری تا درخت جاودانی
وگرنه تا ابد اینجا بمانی
ز شوق آشیان ای مرغ افلاک
شدی افتان و خیزان بر سر خاک
مکن سستی که دوران سخت تند است
ز پیران کار طفلان ناپسند است
بزرگی و ولی آزار خواری
کم آزادی ولی مردار خواری
مشام آکنده از گند مردار
چو زاغ وسگ شوی برگند مردار
مکن با زاغ و با سگ هم نشینی
چو خواهی گلشن سیمرغ بینی
تو هشیاری دل چون بارداری
تو از مردار خوردن دان که خواری
بمرداری فرود آوردهٔ سر
چرا تازی بدانش بر سر افسر
چرا عاشق نباشی تا بباشی
برون از زاهدان رومی خراشی
تو مستی باش تا هشیار گردی
ز عمر خویشتن بیزار گردی
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۴۳
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۵
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۶۱
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۷۱
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۷۳
عطار نیشابوری : باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است
شمارهٔ ۲۲
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۱۸
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۲۳
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۳۲
عطار نیشابوری : باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا
شمارهٔ ۳۳
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۱۳
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۱۹
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۳۹
عطار نیشابوری : باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد
شمارهٔ ۴۲
عطار نیشابوری : باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود
شمارهٔ ۱۹
عطار نیشابوری : باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ بیحوصله و معانی كه تعلّق به
شمارهٔ ۹
عطار نیشابوری : باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن
شمارهٔ ۱۳
عطار نیشابوری : باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن
شمارهٔ ۱۹