هوش مصنوعی:
در این متن، یک فرد دیوانه که بر چوبی سوار شده و مانند اسبی تندرو میتازد، توصیف شده است. او با خندهای مانند گل و شور و حالی مانند بلبل، به زندگی مینگرد. وقتی از او پرسیده میشود که چرا اینگونه میتازد، پاسخ میدهد که میخواهد در میدان زندگی سواری کند و از لحظهها لذت ببرد، زیرا عمر انسان کوتاه و غیرقابل پیشبینی است. او تأکید میکند که باید از زمان حال بهره برد و آن را به بطالت نگذراند، زیرا آینده نامعلوم است و گذشته بازنمیگردد. همچنین هشدار میدهد که اگر فرد به گذشته یا آینده بیش از حد فکر کند، دچار مشکلات میشود.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم فلسفی و عرفانی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، پیامهای انگیزشی و تأکید بر ارزش زمان حال برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است.
(۲۰) حکایت دیوانۀ چوب سوار
یکی دیوانه چوبی بر نشسته
بتگ میشد چو اسپی تنگ بسته
دهانی داشت همچون گل ز خنده
چو بلبل جوش در عالم فکنده
یکی پرسید ازو کای مردِ درگاه
چنین گرم ازچه میتازی تودر راه
چنین گفت او که در میدانِ عالم
هوس دارم سواری کرد یک دم
که چون دستم فرو بندند ناکام
نجنبد یک سر مویم بر اندام
اگر هستی درین میدان تو بر کار
نصیب خویشتن مردانه بردار
چو از ماضی و مستقبل خبر نیست
بجز عمر تو نقدی ما حضر نیست
مده این نقد را بر نسیه بر باد
که بر نسیه کسی ننهاد بنیاد
چو یک نقطهست از عمر تو بر کار
هزاران چرخ زن بر وی چو پرگار
خوشی با نقدِ این الوقت میساز
چو بیکاران به پیش و پس مشو باز
اگر تو پس روی و پیش آئی
بلای روزگار خویش آئی
بتگ میشد چو اسپی تنگ بسته
دهانی داشت همچون گل ز خنده
چو بلبل جوش در عالم فکنده
یکی پرسید ازو کای مردِ درگاه
چنین گرم ازچه میتازی تودر راه
چنین گفت او که در میدانِ عالم
هوس دارم سواری کرد یک دم
که چون دستم فرو بندند ناکام
نجنبد یک سر مویم بر اندام
اگر هستی درین میدان تو بر کار
نصیب خویشتن مردانه بردار
چو از ماضی و مستقبل خبر نیست
بجز عمر تو نقدی ما حضر نیست
مده این نقد را بر نسیه بر باد
که بر نسیه کسی ننهاد بنیاد
چو یک نقطهست از عمر تو بر کار
هزاران چرخ زن بر وی چو پرگار
خوشی با نقدِ این الوقت میساز
چو بیکاران به پیش و پس مشو باز
اگر تو پس روی و پیش آئی
بلای روزگار خویش آئی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:(۱۹) حکایت آن دزد که گرفتار شد
گوهر بعدی:(۲۱) حکایت سپهدار که قلعۀ کرد با دیوانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.