عبارات مورد جستجو در ۷۹۹ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸
این روزه چو غربال به بیزد جان را
پیدا آرد قراضهٔ پنهان را
جانی که کند خیره مه تابان را
بی‌پرده شود نور دهد کیوان را
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶
ای شب ز می تو مر مرا مستی نیست
بیخوابی من گزاف و سردستی نیست
خوابم چو ملک بر آسمان پریده‌ست
زیرا جسدم بسی درین پستی نیست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۲
این بانگ خوش از جانب کیوان منست
این بوی خوش از گلشن و بستان منست
آن چیز که او بر دل و بر جان منست
تا بر رود او کجا رود آن منست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۹
اندر سر من نبود جز رای صلاح
اندر شب و روز پاک جویای صلاح
امسال چنانم که نیارم گفتن
یک سال دگر وای مرا وای صلاح
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۲۹
من چوب گرفتم به کفم عود آمد
من بد کردم بدیم مسعود آمد
گوید که در صفر سفر نیکو نیست
کردم سفر و مرا چنین سود آمد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۹
از دل سوی دلدار شکافست شکاف
وانکس که نداند این معافست معاف
هر روز در این حلقه مصافست مصاف
می‌پنداری که این گزافست گزاف
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۷
از عشق تو من بلند قد می‌گردم
وز شوق تو من یکی به صد می‌گردم
گویند مرا بگرد او می‌گردی
ای بیخبران بگرد خود میگردم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۹
آن روز که دیوانه سر و سودائی
در سلسلهٔ دولتیان می‌آئی
امروز از آن سلسله زان محرومی
کامروز تو عاقلی و کارافزائی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۹
ای خواجه ز هر خیال پر باد شوی
وز هیچ ترش گردی و دلشاد شودی
دیدم که در آتشی و بگذاشتمت
تا پخته و تا زیرک و استاد شوی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۱
ای داده مرا به خواب در بیداری
آسان شده در دلم همه دشواری
از ظلمت جهل و کفر رستم باری
چون دانستم که عالم‌الاسراری
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۶
تا عشق آن روی پریزاد شوی
وانگه هردم چو خاک برباد شوی
دانم که در آتشی و بگذاشتمت
باشد که در این واقعه استاد شوی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۵
من ذره بدم ز کوه بیشم کردی
پس مانده بدم از همه پیشم کردی
درمان دل خراب و ریشم کردی
سرمستک و دستک زن خویشم کردی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۸
هم‌دست همه دست زنانم کردی
دو گوش کشان همچو کمانم کردی
خائیه بهر دهان چو نانم کردی
فی‌الجمله چنان شد که چنانم کردی
سعدی : مفردات
بیت ۶۳
کرم به جای فروماندگان چو نتوانی
مروتست نه چندانکه خود فرومانی
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۴
گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم
که صد دریای آتش از شراری می‌شود پیدا
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۸۱
این زمان بی‌برگ و بارم، ورنه از جوش ثمر
منت دست نوازش بود بر من سنگ را
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۶۷
در بیابانی که از نقش قدم بیش است چاه
با دو چشم بسته می‌باید سفر کردن مرا
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۳۰۰
چنان که شیر کند خواب طفل را شیرین
فزود غفلت من از سفیدموییها
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۳۲۱
دست بر هر چه فشاندم به رگ جان آویخت
دامن از هر چه کشیدم به گریبان آویخت
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۳۳۱
از بهار نوجوانی آنچه برجا مانده است
در بساط من، همین خواب گران غفلت است