عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۷
دردا که دل عاقلم از دست برفت
وز عمر همه حاصلم از دست برفت
دریاب که پای صبرم از جای بشد
باز آی که کار دلم ازدست برفت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۸
دل با تو بسی به جان بکوشید و برفت
و امید ز پیوند تو ببرید و برفت
چون از چمن وصل تو نشکفت گلیش
دامن ز تو همچو غنچه درچید و برفت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۹
چون سوز توام در این دل ریش گرفت
دل با تو طریق لابه در پیش گرفت
بسیار خروشید و خراشید جگر
در تو نگرفت و دل سر خویش گرفت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۰
عهدت حق صحبت و نشستم نگرفت
دست دل افتاده مستم نگرفت
تا کین تو زیر پای غم پستم کرد
در هیچ بلا مهر تو دستم نگرفت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۲
دی بر سر ره چو دلستانم می رفت
هوش از تن و طاقت از روانم می رفت
او می شد و چشمم ز پی اش می نگریست
دیدم به دو چشم خود که جانم می رفت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۳
دی شاه بتان با رخ رنگین می رفت
بی اسب پیاده نغز و شیرین می رفت
شکر ز لبش پیل به بالا می ریخت
وز مستی و بیخودی چو فرزین می رفت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۶
رفتم به سفر چو بود دوری کامت
جستی تو ز دام ما و ما از دامت
هم گوش تو آسوده شد از ناله من
هم گوش من آسوده شداز دشنامت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۷
بس بار بلا به جان کشیدم ز غمت
ای راحت جان به جان رسیدم ز غمت
در کام دلم طعم اجل شیرین کرد
این تلخی ها که من کشیدم ز غمت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۸
ای من به فدای آن تن چون سمنت
آلوده به خون من زه پیرهنت
با سایه تو به رنجم از رشک قدت
با پیرهنت به کینم از کین تنت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۹
بشکست دلم زان دل چون سندانت
گریان شدم از عشق لب خندانت
دندان طمع در دل من کردی تیز
درد دل من گرفت در دندانت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۱
یکچند به آوازه بدم مفتونت
نادیده به آواز شدم مجنونت
چون دیدمت آوازه و آواز چه بود
از حور بهشت یافتم افزونت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۳
ای رشک بنفشه سنبل پرچینت
گل آب شده پیش رخ رنگینت
چشمی ست مرا چو چشم نرگس بیخواب
از آرزوی سینه چون نسرینت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۴
نه سیم که جائی طلبم در کویت
نه برگ که خیمه ای زنم پهلویت
نه نیز ترا میل که آئی سویم
پس من به چه تدبیر ببینم رویت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۵
نه برگ که خیمه ای زنم پهلویت
نه سیم که خانه ای خرم در کویت
من دیده و گوش را بدان می خواهم
تا بشنوم آواز و ببینم رویت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۶
نه دست که گیرم شکنی از مویت
نه پای که بگذرم شبی در کویت
پس دیده و گوشم ار نباشد شاید
چون نشنوم آواز و نبینم رویت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۷
افکند مرا گردش دهر ازکویت
جائی که صبا نیارد آنجا بویت
نه روی تو دیدنم میسر باشد
نه روی کسی که دیده باشد رویت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۸
خورشید نخواهم که ببیند رویت
نه مه که به شب روی رود در کویت
چون شانه شود دلم به صد شاخ ز رشک
گر شانه زند دست به شاخ مویت
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۹
زلفت ستمی بر رخ سیمین ای کاج
تا بستدمی ز بار سیم تو خراج
بس بر سر میدان وصالت زدمی
چوگان چو آبنوس بر گوی چو عاج
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۱
جانا سر زلفت ز پس و پشت مپیچ
پیچ و خم زلف تو مرا کشت مپیچ
زین بیش حدیثی که میان من و تست
چون زلف دراز خود بر انگشت مپیچ
مجد همگر : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
رحم آر بر این سوخته باخته روح
کم کن دلم از داغ جدائی مجروح
ای یوسف مصر دلم از دوری تو
با گریه یعقوبم و با نوحه نوح