عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۲۴
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۲۶
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۲۷
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۳۳
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۳۷
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۴۱
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۴۲
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۴۳
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۵
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۷
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۱۳
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۱۴
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۱۵
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۲۲
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۲۳
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۲۶
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج
پاره ۷
رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج
پاره ۱۰
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۲۶
چو کار جهان نیست جز بیوفایی
در و با امید و فا چند پایی
رها کن چرا میکنی قصر و ایوان
به جایی که نبود امید رهایی
بلند آفتابیست هر یک که بینی
بگرداند رو در هوای هوایی
اگر آدمی غرقه گردد به دریا
از ان به که با کس کند آشنایی
اگر چه بسی دردها هست ، لیکن
جداگانه دردی است درد جدایی
چو دیدی که هستی بقایی ندارد
ز هستی چه لافی درین لابقایی
مرو بهر مشتی درم نزد هر خس
مکن خدمت گاو چون روستایی
به جیب فلک خسروا دست در کن
بهر جا چو دو نان چه دامن گشایی؟
هر جا که لعلش در خنده آید
شکر ندارد آنجا بهائیی
هر لحظه دارد دل با خیالش
خوش گفتگویی خوش ماجرایی
در و با امید و فا چند پایی
رها کن چرا میکنی قصر و ایوان
به جایی که نبود امید رهایی
بلند آفتابیست هر یک که بینی
بگرداند رو در هوای هوایی
اگر آدمی غرقه گردد به دریا
از ان به که با کس کند آشنایی
اگر چه بسی دردها هست ، لیکن
جداگانه دردی است درد جدایی
چو دیدی که هستی بقایی ندارد
ز هستی چه لافی درین لابقایی
مرو بهر مشتی درم نزد هر خس
مکن خدمت گاو چون روستایی
به جیب فلک خسروا دست در کن
بهر جا چو دو نان چه دامن گشایی؟
هر جا که لعلش در خنده آید
شکر ندارد آنجا بهائیی
هر لحظه دارد دل با خیالش
خوش گفتگویی خوش ماجرایی
شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۱ - مکتب حافظ
گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا
فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب
فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا
کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی
نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا
نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن
چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا
هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش
نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا
توئی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق
چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا
بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم
کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا
سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ
که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا
فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب
فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا
کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی
نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا
نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن
چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا
هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش
نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا
توئی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق
چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا
بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم
کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا
سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ
که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا