هوش مصنوعی: این متن به ناپایداری دنیا، بی‌وفایی آن و اهمیت رهایی از تعلقات مادی می‌پردازد. شاعر از درد جدایی، بی‌ثباتی زندگی و ارزش دوستی و عشق سخن می‌گوید و توصیه می‌کند که به جای追逐 مال و مقام، به چیزهای معنوی و انسانی توجه شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

گزیدهٔ غزل ۶۲۶

چو کار جهان نیست جز بی‌وفایی
در و با امید و فا چند پایی

رها کن چرا می‌کنی قصر و ایوان
به جایی که نبود امید رهایی

بلند آفتابیست هر یک که بینی
بگرداند رو در هوای هوایی

اگر آدمی غرقه گردد به دریا
از ان به که با کس کند آشنایی

اگر چه بسی دردها هست ، لیکن
جداگانه دردی است درد جدایی

چو دیدی که هستی بقایی ندارد
ز هستی چه لافی درین لابقایی

مرو بهر مشتی درم نزد هر خس
مکن خدمت گاو چون روستایی

به جیب فلک خسروا دست در کن
بهر جا چو دو نان چه دامن گشایی؟

هر جا که لعلش در خنده آید
شکر ندارد آنجا بهائیی

هر لحظه دارد دل با خیالش
خوش گفتگویی خوش ماجرایی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۶۲۵
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۶۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.