عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۹
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۲۰
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۲۳
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۲۴
کسی گفت عزت به مال اندرست
که دنیا و دین را درم یاورست
چه مردی کند زور بازوی جاه؟
که بیمال، سلطان بیلشکرست
تهیدست با هیبت و بانگ و نام
زن زشتروی نکو چادرست
بدان مرغ ماند که بر جسم او
پر و ریش بسیار و خود لاغرست
دگر کس نگر تا جوابش چه داد
به جاهست اگر آدمی سرورست
مذلت برد مرد مجهول نام
وگر خود به مال آستانش زرست
خداوند را جاه باید نه مال
وگر مال خواهی به جاه اندرست
اگر راست خواهی ز سعدی شنو
قناعت از این هر دو نیکوترست
که دنیا و دین را درم یاورست
چه مردی کند زور بازوی جاه؟
که بیمال، سلطان بیلشکرست
تهیدست با هیبت و بانگ و نام
زن زشتروی نکو چادرست
بدان مرغ ماند که بر جسم او
پر و ریش بسیار و خود لاغرست
دگر کس نگر تا جوابش چه داد
به جاهست اگر آدمی سرورست
مذلت برد مرد مجهول نام
وگر خود به مال آستانش زرست
خداوند را جاه باید نه مال
وگر مال خواهی به جاه اندرست
اگر راست خواهی ز سعدی شنو
قناعت از این هر دو نیکوترست
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۲۵
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۲۶
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۲۷
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۲۸ - در عزت نفس
گویند سعدیا به چه بطال ماندهای
سختی مبر که وجه کفافت معینست
این دست سلطنت که تو داری به ملک شعر
پای ریاضتت به چه در قید دامنست؟
یکچند اگر مدیح کنی کامران شوی
صاحب هنر که مال ندارد تغابنست
بیزر میسرت نشود کام دوستان
چون کام دوستان ندهی کام دشمنست
آری مثل به کرکس مردارخور زدند
سیمرغ را که قاف قناعت نشیمنست
از من نیاید آنکه به دهقان و کدخدای
حاجت برم که فعل گدایان خرمنست
گر گوییم که سوزنی از سفلهای بخواه
چون خارپشت بر بدنم موی، سوزنست
گفتی رضای دوست میسر شود به سیم
این هم خلاف معرفت و رای روشنست
صد گنج شایگان به بهای جوی هنر
منت بر آنکه میدهد و حیف بر منست
کز جور شاهدان بر منعم برند عجز
من فارغم که شاهد من منعم منست
سختی مبر که وجه کفافت معینست
این دست سلطنت که تو داری به ملک شعر
پای ریاضتت به چه در قید دامنست؟
یکچند اگر مدیح کنی کامران شوی
صاحب هنر که مال ندارد تغابنست
بیزر میسرت نشود کام دوستان
چون کام دوستان ندهی کام دشمنست
آری مثل به کرکس مردارخور زدند
سیمرغ را که قاف قناعت نشیمنست
از من نیاید آنکه به دهقان و کدخدای
حاجت برم که فعل گدایان خرمنست
گر گوییم که سوزنی از سفلهای بخواه
چون خارپشت بر بدنم موی، سوزنست
گفتی رضای دوست میسر شود به سیم
این هم خلاف معرفت و رای روشنست
صد گنج شایگان به بهای جوی هنر
منت بر آنکه میدهد و حیف بر منست
کز جور شاهدان بر منعم برند عجز
من فارغم که شاهد من منعم منست
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۲۹
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۳۰
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۳۴
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۳۵
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۳۶
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۳۷
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۳۸
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۳۹
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۴۱
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۴۲
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۴۳
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۴۴