عبارات مورد جستجو در ۱۰۶۳ گوهر پیدا شد:
شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶۰
بیا از بود و از نابوده بگذر
از این دردسر بیهوده بگذر
ز غیرت غیر او از دل به در کن
ز غیرش چون من فرسوده بگذر
وسیله گر تو را عقل است بگذر
ز مقصودی و از مقصوده بگذر
از این دنیای بی حاصل چه حاصل
مشو آلوده و آسوده بگذر
اگر داری هوای گنج شاهی
ز پول قلب سیم اندوده بگذر
بد اندیشی اگر گوید تو را بد
تو نیکی کن سخن نشنوده بگذر
حریف سید سرمست ما باش
ز فرمان خود و فرموده بگذر
از این دردسر بیهوده بگذر
ز غیرت غیر او از دل به در کن
ز غیرش چون من فرسوده بگذر
وسیله گر تو را عقل است بگذر
ز مقصودی و از مقصوده بگذر
از این دنیای بی حاصل چه حاصل
مشو آلوده و آسوده بگذر
اگر داری هوای گنج شاهی
ز پول قلب سیم اندوده بگذر
بد اندیشی اگر گوید تو را بد
تو نیکی کن سخن نشنوده بگذر
حریف سید سرمست ما باش
ز فرمان خود و فرموده بگذر
شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۶۵
یار صاحب نظر به دست آور
حاصل بحر و بر به دست آور
گر به شب آفتاب می جوئی
ماده دور قمر به دست آور
هست در مصر نیشکر بسیار
شکر از نیشکر به دست آور
این چنین دلبری که می جوئی
رو به خون جگر به دست آور
خوش در این بحر ما در آ با ما
صدف پر گهر به دست آور
با هنرمند صحبتی می دار
عارفانه هنر به دست آور
بندهٔ بندگان سید شو
حضرت معتبر به دست آور
حاصل بحر و بر به دست آور
گر به شب آفتاب می جوئی
ماده دور قمر به دست آور
هست در مصر نیشکر بسیار
شکر از نیشکر به دست آور
این چنین دلبری که می جوئی
رو به خون جگر به دست آور
خوش در این بحر ما در آ با ما
صدف پر گهر به دست آور
با هنرمند صحبتی می دار
عارفانه هنر به دست آور
بندهٔ بندگان سید شو
حضرت معتبر به دست آور
شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۷۸
مرنجان جان باقی را برای این تن فانی
دریغ از آن چنان جانی که بهر تن برنجانی
به دشواری مخور خونی مشو ممنون هر دونی
قناعت کن ز کسب خود بخور نانی به آسانی
هوای دیو نفسانی مسخر کن سلیمانی
چرا عاجز شدی آخر به دست دیو نفسانی
شراب عشق او در کش که تا چون ما شوی سرخوش
اگر فرمان نخواهی برد مخمورم تو می دانی
بزن شمشیر مردانه بگیر اقلیم شاهانه
بیا بر تخت دل بنشین که در عالم تو سلطانی
اگر دنیی اگر عقبی طلبکار همان ارزی
هر آن چیزی که می ورزی حقیقت دان که خود آنی
حریف نعمت الله شو که ذوق با خوشی یابی
چرا مخمور می گردی مگر غافل ز یارانی
دریغ از آن چنان جانی که بهر تن برنجانی
به دشواری مخور خونی مشو ممنون هر دونی
قناعت کن ز کسب خود بخور نانی به آسانی
هوای دیو نفسانی مسخر کن سلیمانی
چرا عاجز شدی آخر به دست دیو نفسانی
شراب عشق او در کش که تا چون ما شوی سرخوش
اگر فرمان نخواهی برد مخمورم تو می دانی
بزن شمشیر مردانه بگیر اقلیم شاهانه
بیا بر تخت دل بنشین که در عالم تو سلطانی
اگر دنیی اگر عقبی طلبکار همان ارزی
هر آن چیزی که می ورزی حقیقت دان که خود آنی
حریف نعمت الله شو که ذوق با خوشی یابی
چرا مخمور می گردی مگر غافل ز یارانی
شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۱۳
عمر ضایع مکن به بیکاری
عمر آور حیل چه می آری
مو به مویت حساب خواهد بود
در چه اندیشه ای چه پنداری
تخم نیکی بکار و بد بگذار
نیک و بدکاری آنچه پنداری
تو که در خواب غفلتی دایم
چه شناسی حضور بیداری
درد آزار اگر بدانی تو
خاطر پشه ای نیازاری
طالب ذوق عاشقان باشی
گر نصیبی ز عاشقان داری
کار ما بندگیست ای سید
عمر ضایع مکن به بیکاری
عمر آور حیل چه می آری
مو به مویت حساب خواهد بود
در چه اندیشه ای چه پنداری
تخم نیکی بکار و بد بگذار
نیک و بدکاری آنچه پنداری
تو که در خواب غفلتی دایم
چه شناسی حضور بیداری
درد آزار اگر بدانی تو
خاطر پشه ای نیازاری
طالب ذوق عاشقان باشی
گر نصیبی ز عاشقان داری
کار ما بندگیست ای سید
عمر ضایع مکن به بیکاری
شاه نعمتالله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۸۰
شاه نعمتالله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۲
شاه نعمتالله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۴
شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۴
شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۱
شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۴
شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱۰
شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۷
شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۸۷
شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۹۵
شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۱۹۲
شاه نعمتالله ولی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۱۹۹
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۴۹
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۵۱
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۷۳
شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۵